خوبین خوشین؟
اینروزها سرم حسااااااابی شلوغه و وقتی برا خودم نمونده مامان مریم اکتیوی که هر روز یه پاش بیرون بود دیگه نمیتونه زیاد بره بیرون
با بچه ها تو خونه سرگرمم و راستش دوست هم ندارم زیاد برم بیرون با این هوای وحشتناک گرم اهواز
چون آرین عشقم پسر خیلی خوبیه یه تیرکمون خوشگل مامان براش جایزه گرفته
یکی دوباری مجبور شدم برم بیرون و نی نی رو بزارم پیش باباییش ولی وقتی بیرون بودم فکرم همش تو خونه بود نکنه آرتین بیدار بشه و بیقراری کنه... نکنه گرسنه اش بشه و هیچ نفهمیدم چطوری کارام رو با عجله و هول هولی کردم یکی دوبار برا دندون آرین بیرون بودیم... یکبار هم رفتم برا خودم مانتو بخرم چون هیچکدوم از مانتوهام هنوز اندازم نشده ولی چیزی خوبی پیدا نکردم
کلاسهایی که میخواستم آرین رو اسم بنویسم فعلا تصمیم گرفتم نبرمش یکی اسکیت بود که قرار بود با یونا ببرمش که یک جلسه رفتیم و به خاطر گرمی هوا دیگه نبردمش و بلز هم میخواستم ببرمش اما نه به صورت موقتی بلکه اگه بشه به صورت مداوم و حرفه ای ولی دیدم یکسال بیشتر اهواز نیستیم و احتمالا مثل کلاسهای پیانویی که خودم رفتم میشه و نصفه میمونه و تصمیم گرفتم یک دفعه تهران که رفتیم و ساکن شدیم اونجا ببرمش کلاس زبان هم که ترم جدیدشون هنوز شروع نشده تو خونه خیلی حوصله اش سر میره مدام جلوی تلویزیونه یا اکس باکس بازی میکنه یا پرشین تون میبینه یه مدت بازیهای جنگی و اکشن اکس باکس براش گرفتم خیلی عصبی شده بود سعی میکنم بازیهایی براش بگیرم که آرامش داشته باشه و سبکش آروم باشه...
هنوز خواب شبمون با آقا آرتین گل تنظیم نشده معمولا صبح ها میخوابه و شبها بیداره یک نصفه شب به بعد چشاشو گنده وا میکنه و نگامون میکنه انقدر خوردنی میشه که تا خود صبحشم بیدار بمونه آدم میخواد بشینه و باهاش بازی کنه البته اگه خواب اجازه بده
ماشالله بچه خیلی هوشیاریه هر وقت باهاش حرف میزنیم خیلی خوشش میاد و حواس جمع گوش میکنه و با چشاش هم همه جا رو نگاه میکنه و زل میزنه به نقطه های خاص... هر وقت هم با آرین صحبت میکنیم فکر و حواسش به ما هست و کامل گوش میده.
چند روزیه آرتین حسابی نفخ میکنه و اذیت میشه و به خودش میپیچه منم سعی میکنم غذاهای نفاخ نخورم ولی سرچی که تو اینترنت کردم نوشته بود شیر گاو هم نفاخه ولی دیگه شیر رو باید بخورم که بتونم نی نی رو شیر بدمآروغ زدن نی نی هم درد سری شده و به سختی آروغ میزنه و اگرم آروغش رو نگیریم یا بالا میاره یا اینکه دل درداش بیشتر میشه ولی نصفه شب با چشمای خواب آلودم کلی میزنم به پشتش تا صدای باد گلوش میاد از خوشحالی بال در میارم عجب کار سختیه خداییش... اگه مازیار نبود واقعا کم میاوردم اکثرا این کار سخت به عهده مازیاره
آرین داشت تو oovoo با مامان شهین صحبت میکرد بهش میگه مامان شهین نی نی مون چند تا کار بیشتر بلد نیست شیر میخوره آروغ میزنه میخوابه دسشویی میکنه گریه میکنههمین!
نفهمیدم چی نوشتم خیلی قاطی پاتی شد ببخشید