Quantcast
Channel: آرین و مامانی و آرتین
Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

از هر دری سخنی :-)

$
0
0
  سلام دوستان عزیز

خوبین خوشین؟

ما هم خوبیم خدا رو شکر

چند وقته میخوام بنویسم و مطلب هم زیاده ولی نمیدونم چرا نه وقتش بود و نه حسش 

هفته پیش هفته خیلی خوبی بود و کلی بهمون خوش گذشت بعد از مدتها (سالها) مهمون داشتیم عمو بابک آرین به همراه خانومش فرشته جون... سه روزی مهمونمون بودن و خیلی خیلی از دیدنشون خوشحال شدیم و در کنارشون بهمون حسابی خوش گذشت شوش و شوشتر و ابادان رو با هم رفتیم

                                      آرین و عمو بابک در آبشارهای شوشتر

                

فرشته جون و عمو بابک ممنون که اومدین پیشمون

و اما آرین...

 انقدر دوستداشتنی شده که حد نداره حرفهای قلمبه سلمبه میزنه و دلمو میبره عاشقشم واقعا به نظرم داشتن بچه و بزرگ کردنش یه نعمت خیلی خیلی شیرینیه و لذت بخش خدا رو به خاطر دادن همچین موجود نازنینی روزی چندین بار شکر میکنم

تعطیلات عید تو جاده اندیمشک به خرم آباد طبق راه و روش های بابا جونم که قدیما وقتی بچه بودیم تو جاده ها برامون تونل میخرید و ما کلی خوشحال میشدیم تصمیم گرفتم برا آرین تونل بخرم با دیدن تابلوهای "به تونل نزدیک میشوید" چند تایی قبل از اینکه به تونل ها برسیم برا آرین سفارش تونل دادم و براش خریدم اولش خوشحال بود ولی بعدش ساکت نشسته بود عقب رو صندلیش و تو فکر فرو رفته بود که یهویی گفت: مامانی تو که نمیتونی آخه! تونل بخری تونل مال همه هستاصلا راست میگی یه بار نخر ببینیم تونل خودش میاد یا نه؟!

لباسای نی نی که از mother care دبی خریدم

                  

گل پسر چند وقت بود دندوناش کمی درد میکرد و غذا میرفت لاش گیر میکرد و اذیتش میکرد که چند هفته پیش بردمش دکتر دندانپزشک کودکان و با معاینه آقای دکتر متوجه شدیم که ۵ تا از دندونای آرین خراب هستن و باید عصب کشی و پر بشندکتر منجم زاده دکتر خیلی مهربونی بودن و کلی لپای آرین رو قبل از اینکه کارشون رو شروع کنن کشیدن و بعد از تموم شدن کار آقای دکتر آرین گفت مامانی لپام خیلی درد گرفت هاااا آخه خیلی محکم میکشیدخدا رو شکر آرین از آقای دکتر مهربون خوشش اومد و به راحتی نشست رو صندلی و دو تا از دندوناش رو درست کرد یکیش عصب کشی شد و یکی دیگش پر شد. آخرا دیگه حسابی خسته شده بود و طاقت نیاورد و کمی گریه کردطبق گفته آقای دکتر سه جلسه دیگه باید بریم انشالله که دفعات دیگه مشکلی پیش نیاد... عکس خوشگل مطب عمو دکتر رو دفعه بعدی میزارم

به پیشنهاد لیلی جون مامان یونا گلی برا بچه ها سبیل گرفتیم و چسبوندیم وعکسشون رو گرفتیم و از طریق یکی از دوستای لیلی جون فرستادیم تلویزیون جام جم و عکس آرین و یونا رو  تلویزیون نشون داد خیلی بامزه بود.آرین کلی حال کرد وقتی عکسش رو تو تلویزیون دید و آقای گوینده گفت بابای آرین هم میخواد مثل اینکه شبیه آرین بشه

                 

 کلاس زبان ترم دوم مکالمه گل پسری چند روزی میشه شروع شده و با علاقه زیاد میره و بعد کلاس هم میگه مامانی بیا  ورک بوک رو بنویسیم تیچر گفته همشون رو باید رنگ کنید و بنویسید قربونش برم به کلاس زبان هم میگه پاشو بریم مدرسه دیگه مامانی! 

اینروزها با اومدن گوجه سبز بدجوری هوس کردم و با کلی نمک میخورم چند روز پیش یه دمپایی طبی خریده بودم که تو خونه بپوشم دیشب که پام کردم دیدم نمیره تو پام تعجب کردم یکمی که نگاه کردم دیدم واااااااااای پاهام چقدر ورم کرده کلی تپلی شده و به گفته مازیار زیرش کمی آب جمع شده خیلی ترسیدم! البته ناگفته نمونه بازار آبادان رو هم جمعه که رفته بودیم کلی گشتیم شاید به خاطر اون باشه...امروز وقت دکتر دارم برم ببینم چی میگه اینروزها حسابی سنگین شدم تا حالا ۱۴ کیلو وزنم زیاد شده خیلی شیکمو شدم هر چیزی که میبینم میخورم خیلی بهم میچسبه و لذت بخشه حتی نون و پنیر و گوجه که قبلا اصلا دوست نداشتم الان اونقدر میچسبه که حد نداره

لباسایی که مامان خورشید برا نی نی خریده

در مورد انتخاب اسم هنوز به جایی نرسیدیم و کماکان گل پسرمون اسم نداره اسمهایی که تا حالا به مرحله نهایی رسیدن و دوباره کنسل شدن رو مینویسم البته من پیداشون کردم و مازیار کمی تا حدودی تاییدشون کرده ولی تثبیت نشدن " آراز - رادین - آراد - هیراد  " حالا قراره یه روز سر فرصت با مازیار بشینیم و فکر کنیم

اینا رو هم خودم از اهواز گرفتم واسش

قربونش برم آرین بهش میگم مامانی به نظرت آراز قشنگه یا رادین ؟که اسم داداشی شما رو بزاریم...برمیگرده بهم میگه هر چی تو بگی مامانی همون خوبه و منم دوسش دارموقتی هم میریم اسباب بازی فروشی یا سی دی فروشی براش اسباب بازی بخرم میگم هر چی دوست داری انتخاب کن تا برات بگیرم؟ میگه مامانی هر چی تو دوست داری بگیر برام

هدیه عیدی فرشته جون و عمو به آرین

اینروزها حسابی با ایکس باکس سرگرمه و کلی پیشرفت کرده و مراحل بازیها رو بخوبی حتی بهتر از من و مازیار رد میکنه صبح که از خواب بیدار میشه قبل از هر کاری به طور اتومات مستقیم میره سمت تلویزیون و روشنش میکنه و شروع میکنه به بازی... برای اینکه کمتر بره سراغش یه چند تا کلاس دیگه هم اسم نوشتمش کلاس سفال سازی و نقاشی که امروز ۲ اردیبهشت جلسه اولشهاحتمالا نقاشی رو نبرم چون دو تاشون پشت سر هم هستن و میترسم خسته بشه

حرف زیاده فعلا برا ایندفعه کافیه دوستان اگر کمتر بهتون سر میزنم منو ببخشید سر میزنم ولی کامنت گذاشتن کمی برام سخته چون پشت کامپیوتر زیاد نمیتونم بشینم انشالله بعد به دنیا اومدن نی نی جبران میکنم.

 پ.ن: لباسهای نی نی جون رو لابلای نوشته گذاشتم یه سریش رو از دبی گرفتم یه سریش رو مامان خورشید مهربون خریده و فرستاده و یه سریش رو هم از اهواز گرفتمفکر میکردم زیاد خریدم ولی به نظر میاد کم باشه بازم باید برم خرید

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

Trending Articles