سلام دوستان عزیزم
چند روزه که میخوام ادامه سفرنامه رو بنویسم که نمیشه خیلی گرفتارماین روزها آرتین از در و دیوار خونه راست بالا میره! حسابی خسته ام میکنه! واسه همین خواب و بیداریهامون تقریبا یکی شده و به خیلی از کارهام نمیرسمخونه مون رو ببینید چه وضعی میشهاون خانومه ماهی دوبار میاد ولی کفاف نمیده بهش گفتم هر هفته بیاد ولی وقتی میره بیشتر از دو سه روز تمیز نمیمونه! آرتین هر چی میخوره میریزه رو فرشها و سرامیک ها منم هر چی میپزم و ورمیدارم میزارم رو اپن آشپزخونه! وقت نمیکنم بزارم سر جاش چون اگه دیر بجنبم آرتین از رو اپن یا میز غذا خوری افتاده زمین!خیلی باید حواسم رو جمع کنم میره رو صندلی غذا خوری و از اونجا رو میز! رو دسته مبلها وایمیسته!و خنده های شیطنت آمیز میکنه!قلبم میریزه هر دفعه رو دسته مبل یا بالای اپن یا روی میز غذا خوری میبینمش آرین هم که اسباب بازیها رو از تو اتاقش میاره وسط هال کوسن مبل ها رو من میزارم رو مبل یکی دو ثانیه بعد رو زمینه بعضی هاش رو از تو اتاق ها پیدا میکنم و یه جورایی کوسن مبلها شده اسباب بازی بچه ها!
بزودی با قسمت دوم
سفرنامه برمیگردم