خوبین خوشین؟
ما هم هی بد نیستیم روزها از پی هم میگذرند و ما هم به زندگی کردن ادامه میدهیمو سعی میکنیم که شاد زندگی کنیم و همیشه شاد باشیم البته اگه بزارن
دیروز امروز کمی حالم گرفته شده خبر جنگ آمر*یکا و سو*ریه رو که شنیدم ناراحتم کرده خدا بخیر بگذرونه چون بالاخره رو مملکت ما هم اثرات بد میزاره
و اما قسمت اول سفرنامه ما به سوئد
۱۶ مرداد صبح ساعت ۹ پرواز مستقیم داشتیم به استکهلم پایتخت سوئدبا هواپیمایی ایران ایر که هیچ توقفی وسط راه نداشت بلیط ها رو هم از قضا first class گرفته بودم که با دو تا بچه جامون حداقل راحت باشهکه کمتر اذیت بشیم که خداییش خیلی عالی بود و کیف کردیم
وارد هواپیما که شدیم ردیف دوم بودیم صندلی ها راحت و مبله بودن اول با چند نوع آبمیوه پذیرایی شدیم بعد از اینکه هواپیما راه افتاد صبحانه کاملی برامون آوردن داخل سینی!همه چی بود نون و کره پنیر مربا سالاد میوه نون شیرینی چایی قهوه خیلی حال داد مثل اینکه تو هتل بودیم و ازمون پذیرایی میکردن!
آرتین هم پسر خیلی خوبی بودخوابش میومد ولی نمیخوابید دوست داشت همش بیدار باشه و اینور اونور و نگاه کنه آرین هم با اسباب بازی که داده بودن و بازیهای تبلت سرگرم بود تا اینکه وقت ناهار شد و ناهار رو آوردن ! با خودم گفتم صبحانه اش اونجوری باشه حتما ناهارش دیگه خیلی عالیه و وقتی غذا رو گذاشتن جلوم چشام برق زد به به چه دلمه ای! عجب کشک بادمجونی!ولی با خودم گفتم این چیه دیگه با این که سیر نمیشیم آخه تا حالا نشده بود تو هواپیما از اینجور غذاها بدن !ولی کیف کردم متفاوت بود
آرین خوشش نیومده بود و میگفت نمیخورممن شروع کردم به خوردن و یه نون اضافه تر هم گرفتم که سیر بشم وسطای خوردنم بودم که مهماندارا اومدن ظرفا رو جمع کنن میخواستم بگم بابا من هنوز تموم نکردم که جمع کردن ! بنده خداها فکر کردن با خودشون اگه اینجوری پیش بره مسافرهامون سیر میشن و غذای اصلی رو باید بریزن دور !
بله اون تازه سری اول پذیرایی بود و پیش غذا بود ما نمیدونستیم ! ههههه! غذای اصلی سه نوع بود گوشت با برنج - سبزی پلو با میگو - استیک مرغ با پوره - که سومی رو انتخاب کردم و به به خوشمزه بود خوردیم نیم ساعت بعد از غذای اصلی میوه آوردن تعارف کردن چهار پنج نوع میوه بود و میگفتن چی میل دارین؟ و هر چند تا میخواستیم برامون میزاشتنو خیلی حال میداد همش در حال پذیرایی کردن بودن دیگه چایی و قهوه هم که هر وقت میخواستیم میاوردن خلاصه که خیلی خوب بود و حسابی کیف کردیم آرتین هم اون وسط مسطا تو بغل بابا مازیار خوابش برد و مازیار هم به همراه ارتین فیلم جدایی نادر از سیمین رو تماشا کردن و منم یه چرتی زدم تا اینکه رسیدیم استکهلم مدت پروازمون حدودا ۵ ساعت بود
نمایی از اروپا از داخل هواپیما
رسیدیم سوئد از هواپیما که پیاده شدیم بد ترین قسمت سفرمون بود یه پلیس هیکلی با یه سگ درشت وایستاده بود بیرون هواپیما و ما ایرانی های بد... باید از کنارشون رد میشدیم که نکنه یه موقع چیزی همراهمون باشهخیلی حالم گرفته شداز مملکتمون از سردمدارانمون که این بلا رو سرمون آوردن کشور به این غنی یی و ثروتمندی اونوقت این اروپایی ها باید اینکارو با ما بکننعربهاش هم که موقع دبی رفتن داخل چشممون رو نگاه میکردن!!!
بازم خدا رو شکر ما فرست کلاس بودیم و جزو نفرات اول بودیم پیاده شدیم تو قسمت پاسپورت کنترل تو اون گرمای هوای فرودگاه استکهلم یک مسئول گذاشته بودن که اینهمه مسافر رو چک کنه و هر مسافر رو تقریبا ۱۰ دقیقه ای طولش میدادن و سوالهای عجیب غریب میپرسیدن برای چی اومدین کجا میخواین بمونین بلیط برگشت هم دارین؟! ما خدا رو شکر جزو نفرات اول بودیم و رد شدیم و رفتیم پاسپورت کنترل قسمتهای دیگه خیلی تند تند پیش میرفت جز مال قسمت ایران!
بیرون که رفتیم نوشین جونو محسن خانمنتظرمون بودنبا دیدنشون خیلی خیلی خوشحال شدیم و رفتیم سمت ماشین عجب هوایی بود عاااااااااااالی تمیز و کمی مرطوب و خنک آسمان آبی رنگ پر از ابر های سفید و تپل و زمین کمی نمناک!
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم به سمت هتلتا کمی استراحت کنیم و بریم سراغ برنامه هایی که نوشین و محسن چیده بودن عجب برنامه خوبی چیده بودن همه روزهایی که قرار بود اونجا باشیم فول تایم بود
محسن خان در حال بازی با آرتین کوچولو
و کلی از دیدن برنامه ذوق زده شدیمدستشون درد نکنه واقعا مسافرت این سری مون با دفعات پیش فرق داشت کلی سنگ تموم گذاشتن و بیشتر از دفعات پیش به ما خوش گذشت و میشه گفت بهترین سفرمون بود که تا به حال تجربه کرده بودیم
هتل خوب و تمیزی بود مایکروفر و چای ساز هم داشت غذای آرتین رو گرم کردم و بهش دادم کلی خورد و شارژ شد یه چایی هم گذاشتیم و خودمون خوردیم و شارژ شدیم لباسامون رو عوض کردیم و کمی استراحت کردیم و راه افتادیم به سمت شهرو به پیشنهاد عمه جون و محسن خان رفتیم پاساژ ... دوری زدیم و شام خوردیم و بعد شهر استکلهم رو با ماشین گشتی زدیم و برگشتیم هتل
عجب شهر زیبایی بود استکهلم!تا حالا چندین کشور اروپایی که رفتیم و شهر های مختلفی که دیدیم به نظر من قنشگترین و زیباترین شهری بود که تا حالا دیده بودم شهری پر از کانال های آب و پل های قشنگ و تونل های زیر آبی که تو جی پی اس معلوم میشد استکهلم بر روی چهارده جزیره که با پل پیوند دارند بنا شدهاست و این شهر و پیرامونش ۲۴٫۰۰۰ جزیره دارد.به خاطر آبراههای زیاد موجود در استکهلم، آن را «ونیز شمال» نیز نامیدهاند.
شهری بسیاز تمیز و مقرراتیدر سطح شهر پلیس نبود همه خودشون قانون رو رعایت میکردن وقتی پیاده تو خیابونها راه میرفتیم ماشین ها چند متر مونده به آدم ها ترمز میکردنهیچکی رو خطوط خط کشی رانندگی نمیکرد همه ما بین خط کشی ها رانندگی میکردن هیچ ماشینی جلوی ماشین دیگه نمیپیچید یه چیز جالب که نظرمون رو به خودش جلب کرد این بود که چراغ ماشینها از صبح تا شب روشن بودو اخر نفهمیدم دلیلش چی میتونه باشه که تو روز روشن هم چراغ اتوموبیل هاشون روشن بود کسی میدونه؟!
آرین و سنجاب کوچولو
سه شب استکهلم بودیم چقدر حال میداد تو شهر با ماشین گشتن دفعات پیش ماشین نداشتیم و فقط با اتوبوس های توریستی جاهای توریستی شهر ها رو میدیدیمولی ایندفعه هر جا دلمون میخواست میرفتیم و کل شهر رو با ماشین میگشتیم خیلی حال میداد مردم رو دیدن و شهر رو دیدن از نظر من یکی از لذت بخش ترین چیزها همین گشت زدن با ماشین تو شهره!
صبحانه رو هتل بود صبحانه کاملی میدادن صبحانه رو میخوردیم و راه میفتادیم آرتین تخم مرغ میخورد و آرین نون و کره و مربا
روز دوم رفتیم آیس هتلآیس بار هتل تعطیل بود گویا زمستونها فقط دایر میشه و تابستون ها آب میشهفقط آیس بار بود که میشد بازدید کردرفتیم داخل بار خیلی سرد بود قبل از رفتن لباسهای گرم بهمون دادن و رفتیم داخل خیلی جالب بود
نوشته های روی دیوار ها لیوانهای آبمیوه خوریش همه یخی بود مجسمه های داخل بار صندلی ها همه و همه از یخ بود بهمون تو اون لیوانها آبمیوه دادن و خوردیم به به خوشمزه بود آرتین یخ زده بود و من مجبور شدم کمی زودتر از بقیه بیام بیرون خیلی جای جالب و خوبی بود
بعد از آیس هتل رفتیم سمت اسکانسن
Skan Sen كه درسال 1891 تاسيس شده و بزرگ ترين و محبوب ترين مكان گردشگري استكهلم و نيز اولين موزه رو باز جهان است . در اين موزه نمايي از سبك زندگي سنتي در سوئد ارايه شده است به علاوه در باغ وحش اين مجموعه حيواناتي مانند گوزن ، گرگ و خرس قهوه اي و حيوانات غير بومي مثل مارها و ميمون ها گرد آمده اند و باغ وحشي مخصوص كودكان كه حيواناتي نظر بزغاله ها ، خارپشت ها ، بچه خوك ها ، اردك ها وبچه گربه ها دارد
قسمتهای مختلف سوئد 100 سال پیش رو به همراه آرین و بابایی دوری زدیم قسمت آهنگری ریختگری نانوایی و بازیهای محلی و در قسمت بازیهای محلی کمی بازی کردیم و خیلی خوب بود ناهار رو همونجا همبرگر خوردیم خیلی خوشمزه بود و چسبید
آرین و آرتین تو قسمت کودکان کلی بازی کردن و آرتین از تپه سبزی که بچه ها بالا میرفتن و سر میخوردن بالا میرفت و سر میخوردخیلی بهمون اونجا خوش گذشت و روز خوبی بود
بعد از اسکانسن رفتیم سمت مک دونالدو شام خوردیم آرین عاشق ساندویچ های مک دونالد شده بود و غیر از مک دونالد چیز دیگه ای نمیخورد آخه ساندویچ هاش کوچیک و نرم بود و هر دفعه هپی میل سفارش میداد که اسباب بازی هم توش بود
و اما کیسه بازی (محسن - مازیار - آرین)
روز سوم رفتیم قسمت قدیمی شهر و در کوچه های تنگ و خیابان های باریک قدم زدیم و پر بود از مغازه ها و بازارهای قدیمی
کاخ سلطنتی و چند تا ساختمانهای قدیمی و کلیسا ها رو هم دیدیم خیلی قشنگ بود و خوش گذشت از کنار موزه نوبل هم رد شدیم ولی داخل نرفتیم
ناهار رو همونجا ها یه رستوران سوئدی بود که ماهی سالمون هم داشت رفتیم داخل و غذا سفارش دادیم محشرررررررررر بود خیلی خوشم اومده بود ماهی سالمون با پوره سیب زمینی و یه سس مخصوصی که رو ماهی ریخته بودخیلی به من چسبید!
همیشه شنیده بودم غذاهای اروپایی خوشمزه نیستن و دفعات قبل اکثرا مکدونالد و کی اف سی میخوردیمولی ایندفعه رستورانهای سوئدی رو بیشتر رفتیم و ترای کردیم کیفیت غذاها عالی بود به من که خیلی حال میداد جای دوستان خالی
شب موقع برگشت به هتل یه پارکی سرراهمون دیدیم وپیاده شدیم تا قدمی بزنیم پارک بزرگ و سرسبزی بود بچه ها کمی بازی کردن
پیست اسکیت خیلی باحالی داشت که زیر پل ساخته بودناسکیت بازهای حرفه ای بودن که داشتن بازی میکردن تماشا کردیم و شام خوردیم و برگشتیم هتل
پیست اسکیت
شبها که میرسیدیم هتل بیهوش میشدیم آرتین و آرین هم خسته میشدن و ولی بهشون خیلی خوش میگذشت آرتین تو ماشین صندلی مخصوص خودش رو داشت و تو اون مینشست
آرین هم برای اینکه حوصله اش سر نره خودش رو تبلت سرگرم میکرد روز چهارم ساکهامون رو بستیم و طبق برنامه ریزی نوشین جون و محسن خان راه افتادیم به سمت کشتی و پیش به سوی هلسینکی پایتخت فنلاند
بلیط کشتی ساعت 4 بعد از ظهر بود و برنامه صبحمون قبل از سوار شدن به کشتی رفتن به سالن سینمای معروف "کازومونوا"بود.سالن سینمایی "کازمونوا"در استکهلم تنها سالن سینمایی IMAX در سوئد است که قادر به نمایش بزرگترین اندازه فیلم در جهان است.و شبیه گنبد هست این گنبد سینمایی غول پیکر علاوه بر پرده 760 متر مربعی خود، 11 متر بلندی و 23 متر نیز قطر دارد و متعلق به موزه تاریخ طبیعی استکهلم است.
بلیط سینما را تهیه کردیم و رفتیم و فیلم سه بعدی در اون سینمای عظیم دیدیم واااااااای تجربه عالی بود مثل اینکه داخل فیلم بودیم بالای سرمون و دور تادور سرمون پرده بود هر جا رو نگاه میکردیم فیلم رو میدیدیم آرین ذوق کرده بود و فکر میکرد الانه که بتونه با میمونها دست بده و روی فیل ها سوار بشه!
همچنین موزه تاریخ طبیعی
استکهلم نیز در مجاورت "کازمونوا"بود که اونم رفتیم وخیلی عالی بود دایناسورهای
عظیم الجثه را دیدیم و آرین خیلی دوست داشت و خیلی خوش گذشت
سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت کشتی ماشین رو گذاشتیم تو پارکینگ و سوار کشتی شدیم کشتی بزرگی بود خیلی بزرگ شبیه تایتانیک
آرین در عرشه کشتی
نمایی از جزایر استکهلم از داخل کشتی
و تصویری زیبا از قایقی بر روی دریای شمال از داخل کشتی
ادامه سفرنامه در پست بعدی
سفرنامه ی طولانی شد دو سه ساعتی طول کشید تا بنویسم و عکس بزارم