سلام دوستان و همراهان همیشگیم
خوبین خوشین؟
ممنون از همه مهربونیهاتون و کامنتهای پر مهرتون که همیشه باعث دلگرمی من بوده و هست وقتی بین پستهایم کمی فاصله میفتد احساس میکنم یه کار نصفه نیمه دارم که انجام نداده اموبلاگم شده بخشی از زندگیم که خیلی برام مهمه و بهم انرژی مثبت میدهوقتی پست جدیدی میزارم و کامنتهای شما مهربونها رو میخونم خیلی شادم و خوشحال ممنو نم از همه شما شمایی که هستید و میخوانید و کامنت میگذارید ممنون
و اما ادامه سفرنامه ما به اسکاندیناوی
مزیت سفرمون ایندفعه نسبت به دفعات قبل تجربه مسافرت با کشتی و تجربه مسافرت با ماشین شخصی در جاده های اروپا بود که خیلی لذت بخش بود و چیزهای جدیدی دیدیم و تجربه های جدیدی کسب کردیم
وارد کشتی که شدیم ازمون تو ورودی کشتی چندتایی عکس گرفتن و با گروه موزیک و گروه نمایش روبرو شدیم همه شاد و خندان بودن ما هم کلی خوشحال و خندان شدیم آرین با دیدن قیافه آدمهای دلقک نما سورپرایز شده بود و با ذوق و شوق به ما نشونشون میداد موزیسین ها مینواختند و میرقصیدند
تا اینکه وارد سالن کشتی شدیم بزرگ و عظیم بود راهروی شیکی داشت اینور اونور سالن پر بود از فروشگاه و رستوران و بار!
به پیشنهاد محسن خان رفتیم که ساکها رو بزاریم تو اتاق و بریم رو عرشه کشتی از آسانسور بالا رفتیم اتاقمون طبقه ۱۱ بود ساکها رو گذاشتیم تو اتاق و کمی دراز کشیدیمو آماده شدیم و رفتیم طبقه ۱۲ رو عرشه کشتیتقریبا شلوغ بود و جایی برای نشستن پیدا نکردیم و سرپا کناری ایستادیم و دریا و شهر زیبای استکهلم رو تماشا کردیم
یکساعتی طول کشید که جزایر استکهلم رو رد کنیمچند دقیقه ای ایستاده بودیم مازیار و محسن صندلی پیدا کردند و آوردند و نشستیم گفتیم و خندیدیم و اطراف و آب رو تماشا کردیم هوا عالی بود آسمان صاف و آبی بود
نوشیدنی خوردیم و برگشتیم اتاق کمی استراحت کردیم و آماده شدیم که بریم یه دوری تو کشتی بزنیم اول فری شاپ رو رفتیم و کمی شکلات و بیسکوویت و اینجور چیزها خریدیم و بعد دوری زدیم و بچه ها تو قسمت پارک کودکان بازی کردند و آرتین خیلی کیف میکرد و حاضر نبود استخر توپ رو ترک کنه
آرین از سرسره ها بالا پایین میرفت و سر میخورد کمی کارتون دید و چند دقیقه ای هم پلی استیشن بازی کردبه زور هم که شده آرتین رو کشیدیم بیرون و رفتیم که شام بخوریم از بین ساندویچ هایی که داشتن ترجیح دادم ساندویچ تخم مرغ بخورم و مازیار هم همینطور بقیه هم میگو و پیتزا خوردن
کازینو هم رفتیم چند باری با نوشین اینا بازی کردیم خیلی حال میداد چندین بار یک یورویی انداختیم و دو سه یورو بدیم نوشین شانسش خیلی خوب بود و یکبار فکر کنم ۲۰ یورو برد آرین و آرتین کلی با بچه های خارجی تو دی=سکو رقصیدن
یه ماجرایی درباره رقص آرتین چند وقته میخوام بنویسم وقت نمیشد راستش این بچه ما یه پا رقا-صه با هر اهنگی که از تلویزیون پخش میشه شروع میکنه باسن مبارک رو به جلو و عقب کردن واقعا این حرکتش غریزیه چون نه آم ی دیده و نه اموزشی بهش دادیم و نه من تو دوران بارداری اهنگی یا اوازی گوش میکردم خیر بچه اصلا با شنیدن آهنگ از ۵ ۶ ماهگی در حالت نشسته قر کمر میداد الان هم که ایستاده با هر اهنگی یه جور رقص میکنه وقتی ابی میخونه به چپ و راست حرکت میکنه و وقتی اهنگ شاد پخش میشه بالا پایین میشه نمیدونم چرا تو مملکت ما میخوان جلوی یه غریزه انسانی رو بگیرن و نابودش کنن!
یه آقایی اونجا از آرتین و رقصش خوشش اومده بود و قدش رو مثل آرتین کوتاه میکرد و باهاش میرقصیدوآرتین هم باهاش میرقصید خیلی با حوصله و مهربون بود
برنامه شادی بود خانوادگی بود و خواننده ها میخوندنو زوج ها میرقصیدن چینی و ها و ژاپنی ها بیشتر به چشم میخوردنبعد از یکی دو ساعتی که اونجا بودیم برگشتیم اتاقمون
سر راه روی دیوارها پشت شیشه کلی عکسهای زیبا چسبونده بودن که عکس خودمون بین عکسها بهمون چشمک زد و مستقیم رفتم سمتش همون عکسی که تو ورودی ازمون گرفته بودن رو چاپ کرده بودن و زده بودن رو دیوارخیلی قشنگ شده بود سه چهار مدل عکس که دو تاش رو انتخاب کردم و گرفتیم
برگشتیم اتاق و خوابیدیم اتاق تخت های دو طبقه داشت مازیار رفت بالا و من با بچه ها پایین خوابیدیمصبح که بیدار شدیم منظره دریا از داخل اتاق فوق العاده بود بچه ها خواب بودن لباسهامون رو پوشیدیم و به همراه مازیار رفتیم بالا رو عرشه کشتیکمی سرد بود پیاده روی کردیم و یخ زدیم و عکس گرفتیم
خیلی حال داد از اونجا مستقیم رفتیم طبقه ششمو یه صبحانه دبش زدیم تو رگ سلف سرویس بود و همه چی بود خیلی چسبید لذت بردیم
برگشتیم اتاق دیدیم بچه ها هنوز خوابنکم کم بیدارشون کردیم و صبحانه شون رو دادیم و حاضر شدیم کم کم داشتیم به فنلاند میرسیدیم حدودای ساعت ۱۰ صبح بود که رسیدیم (هلسینکی) پایتخت فنلاند تا عصر وقت داشتیم که فنلاند رو ببینیم و دوباره برگردیم کشتی و استکهلم
بلیط های توریستی اتوبوس رو گرفتیم و سوار شدیمقسمتهای توریستی شهر رو با اتوبوس گشتیم و مرکز شهر پیاده شدیم خیلی شلوغ بود
مرکز شهر فنلاند و مغازه های اطرافش
جلوی کلیسای معروف دوری زدیم مغازه های سنتی رو نگاه کردیم و فروشگاه های لباس رو گشتی زدیم ولی با وجود بچه ها اصلا نمیشد خرید کرد جنسها خوب بودن و نسبت به سوئد ارزانتر بود
ولی چون کالسکه نبرده بودم خیلی اذیت شدیم میخواستم از ایران کالسکه عصایی سبک بخرم که مامانم اینا گفتن حالا که میری اونجا از اونجا برو یه خوبشو بگیر که نشد بخرم و جاش رو پیدا نکردم و اینجوری شد که آرتین همش تو بغلمون بود و سخت بود که چیزی تو فروشگاهها نگاه کنیم و بخریم
ولی فروشگاه اچ اند ام کیدز رو که دیدم رفتم توش و کمی برا بچه ها از اونجا خرید کردم خیلی لباسهاش شیک بود و میخواستم کل مغازه رو جمع کنم و بیارم ایرانبرعکس ایران که هر چقدر میگردی یه چیز خوشگل نمیتونی پیدا کنی
مثلا برا آرتین چند ماه پیش دنبال کفش بودمو هیچ چی گیرم نیومد و برا آرین یه شلوار جین خوشگل که اونجا براشون خریدمولی مازیار گفت کمی هم بزار سوئد خرید کن براشونولی سوئد هیچی پیدا نکردم هم وقت کم اومد و هم اخرای سفرمون بود و خسته بودیمفنلاند خیلی بهتر بود و قیمتها هم مناسبتر کاشکی بیشتر خرید میکردم!
مادری فنلاندی در کنار پرنسس هایش که خیلی خوشم اومده بود ازشون با اجازه از مادرشون عکسی یادگاری با آرین انداختم
ناهار رو استیک مرغ و ماهی با پوره سفارش دادیم و خوردیم خیلی چسبید و عالی بود آرین هم از مکدونالد چیز برگر سفارش داد و خورد
برگشتیم کشتی و برنامه ها کمی تغییر کرده بود خیلی خسته بودیم مستقیم رفتیم اتاق و استراحت کردیم و خوابیدیم عصری بیدار شدیم و به در خواست آرین رفتیم استخر کشتی و آرین و آرتین کلی شنا کردن و آرین سرسره بازی کرد و خیلی خیلی بهشون خوش گذشت
و حسابی خسته شدن و شام خوردیمو کازینو بازی کردیم و برگشتیم اتاق و خواب و استراحت فردا صبح بعد از خوردن صبحانه تو کشتی رسیدیم استکهلم و رفتیم سمت پارکینگ و ماشینمونپارکینگ بسیاااااار گرون بود هر دفعه پارک میکردیم کم کم ۴۰ ۵۰ کرونی میشدحدودا ۳۰ ۴۰ تومن و بعضی وقتها تا ۱۰۰ تومن و ۲۰۰ تومن هم پول پارکینگ دادیم و در ضمن بنزین هم خیلی گرون بود لیتری ۷ هزار تومن و هر دفعه که باک رو پر میکردیم ۳۰۰ ۴۰۰ تومن میشد!
صبح حدودا ساعت ۱۰ ۱۱ بود که استکهلم بودیمو شب قرار بود که بریم گوتنبرگ شهری که نوشین اینا بودنو حدودا ۳۰۰ کیلومتری با استکهلم فاصله داشت قبل از رفتن به گوتنبرگ سری به واسا موزیوم زدیمکه يکي از جاذبه هاي توريستي عجيب شهر استکهلم هستموزه ايست که به معناي واقعي کلمه از دل آب بيرون آمده است
آرین و آرتین و بابایی کنار توپ ای جنگی کشتی واسا
- موزه ی واسا vasa:کشتی جنگی واسا برای پادشاه گوستاو آدولف ساخته شد ؛ ولی چند دقیقه پس از به آب انداختن ، در دهم آگوست غرق شد .کشتی را از قعر دریا بیرون آوردند و در موزه ی فعلی به نمایش گذاشتند . بازدید از موزه نفری ۱۳۰ کرون بود که میشد ۷۵ تومن و واقعا میارزید و خاطره ای شد برامون و کلی لذت بردیم و خوش گذشت
بعد از موزه رفتیم سمت رستوران و ناهار خوردیمبچه ها کنار غذا خوری کلی سرسره بازی کردن و کیف کردن از اونجا به پیشنهاد نوشین جون رفتیم اوتلت مال و کمی خرید کردیم
و پیش به سوی یوته بری (گوتنبرگ)سه چهار ساعتی تو راه بودیم و خیلی خوش گذشت با رادیو جوان و رادیو فردا آهنگ های فارسی گوش میدادیم و وبلاگ و فیس بوک رو تو ماشین با سرعت بالای اینترنت چک میکردیم
در مسیر استکهلم به گوتنبرگ اتفاقات جالبی افتاد انشالله در قسمت آخر سفرنامه توضیح خواهم داد