آرین چند هفته ای میشه با بچه های ساختمون بغلیمون از تو بالکن آشنا شدهو هر وقتی میرن تو حیاط ما یا اونا با هم بازی میکنن بچه های خیلی خوبین دو تا داداش دوقلو به اسمهای پوریا و پویاو یه دختر خوشگل به اسم کیمیایکی دو بار هم بچه ها یواشکی اومدن خونمون و تو اتاق آرین بازی کردنو همه کشوها و کمد ها رو ریختن بیرون و هر کی در جستجوی یه اسباب بازی و سر اسباب بازی بگو مگو که اینو من میخوام اینو نمیدم بهت و آرین هم از بودن در کنارشون لذت میبره و با هم بازی میکنن
آرین و دوستاش از سمت راست پویا - آرتین بزرگه-آرین - کیمیا - پوریا
اونا زنگ واحد ما رو بلدن و هر وقتی که میخوان آرین رو صدا بزنن میان و زنگمون رو میزنن یا اینکه از تو حیاط خونشون بلند بلند آرین رو صدا میزننآرین آرین آرین بیا خونه ما بازی کنیمآرین هم هر روز دلش برا اونا تنگ میشه و میره تو بالکن و صداشون میزنه پوریا پویا ...پوریا پویا...اگه بچه ها تو حیاطشون باشن با هم صحبت میکنن
دو چرخه آرین رو یادتونه از تهران براش خریدم رنگش سبز بود؟یک ماه بیشتر مهمون خونمون نشدو آقا دزده اومد و از پاگرد راه پله کنار درمون بردش! نمیدونم کی و چطوری؟! آرین خیلی ناراحت شده بود و میگفت مامانی من اصلا دوچرخه سواری نکردم هااا!
یکروز بچه ها اومده بودن حیاط ما دوچرخه ها و اسکوتر هاشون رو هم با خودشون آورده بودنو منم موتور و اسکوتر و ماشین چهار چرخ آرین رو ماه تا ماه سوارشون نمیشه رو بردم که بازی کنهاز دور وایستاده بودم داشتم نگاشون میکردمدوقلوها چند ماهی از آرین کوچکترن اومدن سمتشو و موتور و ماشینش رو ازش خواستن آرین هم بهشون داد و خودش پیاده از اینور به اونور میدویدمتوجه شدم که خیلی چیزها رو به بچه ام آموزش نداده ام نمیدانم اصلا باید بهش یاد بدم یا اینکه خودش باید یاد بگیره؟ولی حس درونیم کمی عصبانی شد که چرا آرین از حق خودش نمیتونه دفاع بکنهو تعامل با کودکان همسن و سالش رو بلد نیستچرا نمیتونه بهشون بگه که نه! نمیدم مال خودمهو یا اینکه بهشون بگه پس شما مال من رو سوار بشین منم مال شما رو! عوض کنیم با هم! کمی باهاش حرف زدم دفعه بعد که بچه ها رو دید وقتی اونا سوار موتور آرین شدن آرین هم گفت پس منم سوار دوچرخه شما میشم
فکر کنم یه دلیلش رفت و آمد های خانوادگی باشهکه ما خیلی کم رفت و آمد داریم و مهمتر اینکه آرین من از هر دو طرف پدری و مادری نوه اول خانواده هست و فقط یه پسر عمو داره که اونم خیلی کم میبینه!حالا به خاطر آرین هم که شده خاله نسیمرو باید امسال عروسش کنیم که یه پسر خاله یا دختر خاله برا آرین بیاره! بگین انشالله
مثلا اونروز اسکوترش رو برده خونه همسایه موقع برگشتن خونه جا گذاشته اونجا! مامانی پس اسکوترت کو؟حالا ولش کن مونده خونه پوریا پویااز بالکن نگاه میکنم میبینم بچه ها دارن با اسکوتر آرین بازی میکنن!ولی روش نشده بوده به اونا بگه که اسکوترم رو بدین؟!ولی در مورد بازیهای اکس باکسش اعتماد به نفسش خیلی بالاست چون خیلی وارده تو این زمینهمثلا آرتین بزرگه که میاد خونمون میشینن که با هم اکس باکس بازی کنن آرین تند تند بهش میگه دیدی نمیتونی رد کنی بده خودم جاهای سخت رو برات رد کنمو یا مراحل سخت رو اونقدر میره تا اینکه کشفش میکنه
حالا که بچه تو خانواده مون کمه خیلی دوست دارمآرین با بچه های همسایه یا مجتمع مون دوست بشهو همبازیهای زیادی داشته باشه و بازی کنهدوست دارم تهران که اومدیم یه جای شلوغ تو یه مجتمع مسکونی خونه بگیریممثلا مجتمع مسکونی آتی ساز
آرتین دومین دندونش هم با یک روز فاصله نیش زد خدا میدونه چقدر تو این مدتی که دندوناش میخواست نیش بزنه بد اخلاق شده بودو همش گریه میکردو تو بغل بودولی الان بیایید ببینیدش اونقدرررررررررر خوش اخلاق شدهکه با هر پقی غش غش میخنده قربون بچه خوش اخلاقم برم منعاشقتم عزیز مهربون و شیرین و دوستداشتنیم
پ.ن: نمیدونم چرا بلاگفا آپم رو نشون نمیده هر کاری کردم نشد که نشد راهنمایی پلیز؟