تغییر دکوراسیون خونه بهم انرژی میده دیروز وسایل اتاق خوابمون رو با کمک مازیار جابجا کردیم
تخت خودمون و آرین و آرتین رو جابجا کردم
اتاق روح تازه ای گرفت دلم وا شد
صبح که بیدار میشم پرده رو میشکم کنار و آفتاب میفته رو تخت
دراز کشیده رو تخت کتاب خوندن و با تبلت وبلاگها و خبر ها رو از اینترنت خودندن بهم کلی انزژِی مثبت میده.
دارم برنامه ریزی میکنم که بهتر از قبل زندگی کنمکتاب بیشتر بخونم
فیلم و برنامه های تلویزیون کمتر ببینم
بیشتر فکر کنم و کمتر وقتم رو تلف کنم
قدر روزها و ساعتها رو بدونم یکدفعه صبح رو شب و شب رو صبح نکنم
میخوام یه برنامه درست حسابی برا خودم بنویسم بدون برنامه نمیشه! مثلا صبح بیدار شدم چیکار کنم تا شب دوست دارم ساعت به ساعت مشخص کنم که میخوام چیکار کنم و علاف تو خونه نچرخم
کتاب گلستان سعدی
حکایتهاش بهم آرامش میده
خیلی روان نوشته شده و کلی درس زندگی توش هست
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
*********
جهان ای برادر نماند به کس دل اندر جهان آفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت که بسیار چون تو پرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک چه بر تخت مردن چه بر روی خاک
************
شعر های مولانا رو دوست دارم حکایتهاش رو هم همینطور
مازیار
اوایل ازدواجمون خیلی شبها برام تعریف میکرد
ولی همیشه از قطر کتاب میترسیدم و سراغش نمیرفتم
الان این کانال تلویزیونه رو که پیدا کردم خیلی حال میکنم
شعر ها رو میخونه و تفسیر میکنه
ولی هنوزم خیلی وقت نمیکنم گوش کنم
اگه برنامه بریزم مطمئنم به همه کارام میرسم
میخوام تو برنامه غذاییمون هم تغییراتی بدم برنج پختن هر روز رو بزارم کنار
و بیشتر سبزیجات و گوشت سفید جایگزین کنم
مخصوصا ماهی که قربونش برم جنوب فوران نعمت ماهیه
واقعا خوشمزه است یه ماهیی هست به اسم سپیطی
خیلی خیلی خوشمزه و لذیذه!
بقیه ماهیهاشم عالیه
تا اینجاییم باید همه رو امتحان کنیم
البته چند تاییش رو تا حالا پختم و همشون عالی بودن ماهی کفشک - شانک - سنگسر - شیر -سرخو - طوطی - شوریده - زبیدی و و و ...
که تعدادشون خیلی زیاده
اما بینشون سپیطی خیلی خوشمزه است و شوریده رو با اینکه خیلی تعریف میکنن من خیلی دوست ندارم
پنجشنبه زنگ زدم به لیلی جون و یونا گلی با هم رفتیم پارک که بچه ها جامپینگ بازی کنن
و کلی بپر بپر کردن و خیلی خوش گذشت
فسقلی مامان آرتین ۵ ماهش تموم شده و تو ماه ششم هستمیخوام براش کم کم غذا کمکی شروع کنم
باباش میگه یه چند روز هم صبر کن بزار شش ماهش تموم بشه بعد
ولی منم مثل خیلی از مامانا طاقتم تموم شده و میخوام به گل پسری غذا بدم
مخصوصا آرتین که معلومه خیلی خیلی شیکمو هست
چون هر چی ما میخوریم با دقت نگاه میکنه و آب دهنش سرازیر میشه
و هر چی هر جا گیرش میاد از مو و انگشت بگیر تا هر چی رو زمین گیرش میاد مستقیم میبره سمت دهنش و میخوره
چند وقت پیش بهش پستونک داده بودم نخورده بود و با زبونش پرتش میکرد بیرون
دیدم خیلی آب دهنش میریزه و همه چی رو میبره دهنش
رفتم و یه پستونک ارتودنسی سایز بزرگ براش خریدم و دادم
اولش خوشش نیومد ولی الان خیلی خوب با ملچ ملوچ میخوره
و بعضی وقتها هم حتی با همین پستونک خوابش میبره عزیز دلم
آرین سرما خورده و سرفه میکنه بابایی میگه خروسک گرفته!
بهش میگم آرین خروس شدی میبینی سرفه هات چه شکلیه یه سرفه کن!
با ترس برگشته و با صدای نازک میگه نخیر من مریض نیستم!
و بهش میگم حالا مرغ شدی هاهاها
امروز مدرسه نرفت! یک هفته هم به خاطر مسافرت غایب بود فکر کنم یکم عقب افتاده باشه
اولین دستخط آرین جون حروفایی که تا الان خوندن رو نوشتیم پیش هم و کلماتی که میشد با این حروف نوشت رو پیدا کردیم و آرین جون با کمک مامانی نوشت و با سواد شد "س - خ - ر - ن - ز - آ "
پاییز پارک خانواده کرج-- آرین با کمک مامان شهین کلی برگ جمع کردن و بازی کردن... یادم رفته بود تو پست قبلی عکسش رو بزارم