Quantcast
Channel: آرین و مامانی و آرتین
Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

تولد آرین در مدرسه و آرتین خوردنی

$
0
0
  سلام دوستان عزیزم خوبین خوشین؟

۵ مهر ماه تصمیمم قطعی شد و با آرتین دوتایی رفتیم خرید وسایل تولد و کیک و راهی مدرسه شدیم روز خوبی بود و خیلی خوش گذشت جریاناتی داشتیم به یاد موندنی و فراموش نشدنی یکی نبود بهم بگه بابا مگه مجبور بودی که با یه بچه ۳ ماهه تو مدرسه برا آرین تولد بگیری؟!

              

ولی میدونم که باید اینکارو میکردم به خاطر دل پسرم که خیلی دوست داشت تولد براش بگیرم ولی خیلی مقبول نیفتاد و گفت من تولد های خونگی رو بیشتر دوست دارم که بچه ها بیان خونمون نه اینکه تو مدرسه باشه! و منم بهش قول دادم انشالله سال دیگه اگه عمری باشه و زنده باشیم حتما براش یه تولد حسابی بگیرم و دوستای وبلاگیش رو دعوت کنم

آرتین رو گذاشتم تو کارست و رفتیم کلاه و بادکنک و بشقاب و چنگال و فشفشه و شمع و برف شادی خریدیم و بعدش دعا دعا کردم که یه کیک خوشگل کارتونی گیرم بیاد که خدا رو شکر دومین شیرینی فروشی که رفتم کیک مورد نظر رو که خرگوشی و خوشگل بود یافتم و کلی خوشحال شدم و به آقای قناد گفتم که روی کیک رو هم بنویسه آرین جان تولدت مبارک

           

به آرتین شیر دادم و دو تایی راهی مدرسه شدیم که برای داداش آرین کنار دوستاش تولد بگیریم قبلش با مدیر مدرسه و معلمشون هماهنگ کرده بودم ولی نمیدونستن که قراره  از یه نی نی هم مواظبت کنن خیلی خنده دار شده بود با کریر وارد دفتر که شدم ناظم ها آرتین رو ازم گرفتن و کلی باهاش بازی بازی کردن و منم رفتم کیک رو از تو ماشین آوردم و گفتم اگه زحمتی نیست نی نی پیش شما باشه که گفتن اشکالی نداره ما باهاش بازی میکنیم

با کیک که وارد کلاس شدم آرین با اینکه میدونست قراره براش تولد بگیرم ولی خیلی خوشحال شد بچه ها دور بر کیک جمع شده بودن و هر کدوم یه نظری میدادن

 یه خانمی اومد تو کلاس تا به من کمک کنه بادکنک ها رو با کمک هم باد کردیم و کلاه و بادکنک به بچه ها دادیم و برف شادی و فشفه ها رو هم روشن کردم بچه ها جیغ و داد و خوشحالی کردن و برا آرین تولدت مبارک خوندن و دست زدن آرین هم در کنار دوستاش شمع ۵ سالگیش رو فوت کرد

همه منتظر کیک بودن که بخورن و وقتی میپرسیدم کی کیک دوست داره بخوره؟ همه با هم جیغ میزدن مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن! منم میگفتم پس برین بشینین سر جاتون تا کیک رو تقسیم کنیم تا سرم و برگردوندم دیدم چند تا انگشت با هم رفت تو کیک.خیلی باحال بود! و در کل روز خوبی بود و حسابی به من و آرین خوش گذشت

 وسط تولد آرتین بغل خانوم ناظم وارد کلاس شدن واقعا دستشون درد نکنه خیلی کمکم کردن و آرتین رو نگه داشتن تا یه تولد به یادموندنی برا آرین در کنار دوستاش بگیرم ممنونم خانم مومنی عزیز و کسانی که بهمون کمک کردن هنوز اسامی کادر دفتری رو خوب نمیشناسم!

آرین چند وقتی بود که به خاله الهام میگفت خاله آی پد و هر وقت میرفتیم خونه مامانم اینا با خاله الهام مشغول آی پد بازی بود و یه جورایی میشه گفت عاشق خاله و آی پد شده بود چند وقت پیش رفته بودیم برا خودمون موبایل بخریم که مازیار یه گلکسی نوت خرید و منم میخواستم آیفون بخرم ولی ترجیح دادم فعلا تبلت بخرم که آرین هم باهاش بازی کنه که اینجوری شد که تو تولدش تبلت رو با بابا مازیار دو تایی براش کادوی تولدش دادیم خوشحال شد ولی میگفت اینکه کادوی تولد نمیتونه باشه!! آخه میدونستم و دیده بودم!

عمه نوشین عزیز از سوئد برا آرین کادوی تولد فرستاده بود که دقیقا روز تولدش رسید دستش و خیلی خیلی خوشحال شدیم و سورپرایز ممنونم عمه عزیز و دوستداشتنی و مهربون عاشقتیم بووووووووووووس

مامان خورشید مهربون هم یه میز و صندلی خوشگل برا آرین انتخاب کرده بودن که برا تولدش کادو دادن دستت درد نکنه مامان خورشید مهربون و دوستداشتنی بوووووووس

                  

لیلی جون و یونا گل پسری دوست خوب آرین هم یه کادوی خیلی خوشگل به آرین هدیه دادن و کلی آرین با دیدن ساعتش خوشحال شد و تو خونه همش میکرد دستش و درش میاورد و ذوق کرده بود از کادوی خوشگلش دستتون درد نکنه ممنونم 

               

 و اما آرتین اینروزها کلافه است آب دهنش سرازیره عزیزم و خیلی اذیت میشه فکر کنم داره دندون در میاره و جاش بدجوری میخاره هر چی گیرش میاد میبره سمت دهنش و یا اینکه دهنش رو میبره سمت چیزهای مختلف سرشو که میزارم رو شونه ام لباسم خیس خیس میشه

                   

آرتین خیلی خیلی خوردنی شده از صبح تا شب فقط فشارش میدم و بوسش میکنم تا سیر بشم ولی نمیشم که نمیشم اولاش خودشم کیف میکنه ولی اونقدر طولانی میشه که کلافه میشه و نق میزنه تا بزرگ نشده باید نهایت لذت رو ببرم و هی بچلونمش عاشقتم نی نی جیـــــــــــــگر!

قهقه هایی میزنه بیا و ببین اولین قهقه اش رو تو روز تولد آرین زد آرین داشت بادکنک بازی میکرد و بادکنک ها رو میفرستاد بالا یهو دیدیم آرتین داره آرین رو نگاه میکنه و قه قه میخنده

 

قربون اون خنده های ملیحت بشم مامانی

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

Trending Articles