Quantcast
Channel: آرین و مامانی و آرتین
Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

آرین پیش دبستانی ما

$
0
0
 

سلام دوستان عزیزم خوبین خوشین؟

راستش اصلا دل و دماغی برا نوشتن نداشتم اما چاره ای نیست گفتم بیام و خاطرات پسرم رو بنویسم که روز اول مدرسه ای شدنش فراموش نشه و براش ثبت بشه

مهری دیگر از راه رسید بچه مدرسه ای ها یکسال بزرگتر شدند تو اکثر وبلاگها حرف از مدرسه و جشن شکوفه ها و دفتر و مداد هست چقدر امسال وبلاگستان کلاس اولی داره یوناآرتا- نورا- آرین مامان لیلا - نازنین سادات - پوریا -دانیال - و و و که حافظه ام یاری نمیکنه همشون به خاطرم بیاد عزیزان کلاس اولی وبلاگی مبارک باشه مدرسه ای شدنتون انشالله که همیشه در تمام مراحل زندگیتون موفق باشید.

     

آرین گل پسر ما هم اول مهر ماه راهی مدرسه شد دلشوره و اضطرابی که داشت تو صورتش معلوم بود و همش میگفت مامان من که هنوز انقدری بزرگ نشدم که برم مدرسه! ساعت ۷:۳۰ من و مازیار به همراه آرین و آرتین راهی دبستان شهید ابراهیمی شدیم

 برنامه خاصی نبود فقط بچه ها رو کلاس بندی کردن و آرین کلاس ۴ افتاد و رفت تو صف کنار دوستاش و خانم مدیر کمی سخنرانی کرد و سرود ملی رو خوندن و از جلو نظام کردن و راهی کلاسها شدن من هم در تمام مراحل کنار آرین بودم و کلی عکس و فیلم ازش گرفتم ولی چون لباس فرمش هنوز اماده نشده بود روز اول رو با لباس معمولی رفت مدرسه

چند دقیقه ای تو کلاس نشستن و معلمشون خانم نیسی حضور غیاب کرد و اومدیم خونه.مامان یکی از همکلاسی های آرین... آرین رو شناختن و گفتن وبلاگ دارین؟ ما وبلاگ آرین رو میخونیم و ما کلی خوشحال شدیم

 روز دوم تو راه برگشت به خونه...مامانی امروز هیچکاری نکردیم فقط خمیر بازی و نقاشی کردیم همش چرت و پرت بود! اصلا هیچ سوادی بهمون یاد ندادن! تازه معلممون هم عوض شده گفتن که اون خانوم نمیاد یه خانوم معلم دیگه قراره برامون بزارن

خانم نیسی... که آرین میگفت نه مامان خانم نیسی نه! خانم مرسی! روز اول قرار شد معلم آرین باشه که خیلی خانوم مهربان و دوستداشتنی بود ولی روز دوم بهمون گفتن که قرار نیست اون معلم آرین اینا بشه و یکی دیگه قراره بیاد که هنوز مشخص نیست!!! و ما یعنی من و آرین خیلی ناراحت شدیم چون اون خانوم معلم رو خیلی دوست داشتیم

     

آرتین موهاش حسااابی ریخته و داره میریزه فکر کنم جاش میخواد موهای فرفری دربیاد ای جاااااانمفسقلی مامان در حال نگاه کردن به بی بی انیشتن در لپ تاب

آخر هفته پیش با لیلی جون مامان یونا گلی با یک ماشین رفتیم آبادان جای دوستان خالی کلی گشتیم و خرید کردیم خیلی خیلی در کنار دوستانمون بهمون خوش گذشت شام خوشمزه ای در کنارشون با هم خوردیم و خیلی چسبید ممنونم لیلی جون بابت محبتت

     


پ.ن: کتاب انسان نوشته دکتر شریعتی و گلستان سعدی رو شروع کردم دارم میخونم همین!

 پ.ن۲: تو این پست سایز عکسها رو یه جور دیگه کوچیک کردم احساس میکنم بهتر کوچیک شده


Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

Latest Images

Trending Articles



Latest Images