سلام دوستان خوبین خوشین؟
عکسها رو که دیدین ماشالله یادتون نره
ممنونم از محبتتون بابت تبریک تولدم
امروز یکم شهریور روز پزشک رو خدمت تمامی پزشکان محترم و زحمتکش مخصوصا همسر عزیزم تبریک عرض میکنم عزیزم مهربونم روزت مبارک
و اما اتفاقات هفته های اخیر
دو هفته ای میشه آرین رو کلاس نقاشی ثبت نام کردم زیاد علاقه ای نشون نمیده و بهم میگه مامانی آخه چرا باید برم کلاس نقاشی؟ چرا چرا چرا؟!
خب عزیزم بتونی رنگ آمیزی رو یاد بگیری وقتی که میری مدرسه نقاشی های خوشگل بکشی و تکالیفتو رنگ کنی!
آخه مامانی چرا باید برم مدرسه؟ آخه چرا ؟ من که هنوز بچه ام! بزرگ نشدم!
نه پسرم! تو ماشالله خیلی بزرگ شدی امسال باید بری پیش دبستانی!
مامانی من نمیخوام بزرگ بشم! چرا آخه شماها میخوایین هی من بزرگ بشم
من اصلا دیگه نمیخوام غذا و شیر بخورم! نمیخوام بزرگ بشم
اگه بزرگ بشم شماها زشت میشین هاااا!
خب پیر میشین زشت میشین منم نمیخوام! نمیخوام قد بکشم نمیخوام شیر بخورم!
درسته به نقاشی و کلاسش علاقه نداره ولی خانم معلمشون ازش خیلی راضیه اونروز بهم میگه مامانش آرین ماهه ماه!
مودب آروم دوستداشتنی
خیلی دوسش دارم.
نقاشی هاش رو هم با کمک خانوم مربی انجام میده بهش میگم مامانی چی کشیدی بیار ببینم.
میاره و بهم نشون میده میگه اینو خانوم مربی کشیده اینو خودم.
خوب کشیدم؟
بله که خوب کشیدی عزیزم مال شما طبیعی تر از خانوم معلمه!
قربونش برم خیلی شیرین زبونه حرفهایی میزنه قند تو دلم آب میشه
پسر ۵ ساله من آرین خیلی کوچیکه
بعضی وقتها آرتین رو که میبینم فکر میکنم آرین بزرگ شده
در صورتیکه اصلا اینجوری نیست و خیلی هم بچه است
و به محبت بیشتری نیاز داره چطور میتونم محبتم رو بین دو تاشون تقسیم کنم یکمی سخته!
اونروز رفته از روی میز گل ها رو از توگلدون در بیاره عصبانی شدم آرین نکن مامان! خراب میشه !
خب مامانی چی میگی آخه! میخواستم گل ها رو یواشکی بیارم بدم بهت غافلگیرت کنم!
جمله هایی که اینروزها زیاد استفاده میکنه و تو هر صحبتش چندین بار تکرارشون میکنه
مامانی بزار یه چی (چیزی) بهت بگم!
مامانی فهمیدی که!
مامانی یادته؟!
آرتین آرتین آرتین شیرینتر از عسل روز بروز خوشمزه تر میشه
چطور میتونم محلش رو کم بزارم و فقط به آرین توجه کنم؟
نمیتونم!
با یه صداهایی صدام میکنه و بهم زل میزنه میخوام درسته قورتش بدم
مخصوصا موقع شیر خوردن تو چشام زل میزنه و اغو اغو میکنه ... ای جاااااااااااانم فندق من
دلم ضعف میره برا عکس پایینیش
از یک و نیم ماهگی کم کم گردن گرفتن رو یاد گرفت و الان به خوبی گردن میگیره و هی اینور اونور میچرخونه و همه جا رو دوست داره با دقت نگاه کنه
مخصوصا تابلو عکس و نقاشی و منظره رو خیلی دوست داره
ایییییییی جااااااااانم تازه دستاشو کشف کرده با یه دستش اون یکی دستش رو میگیره و میاره نزدیک دهنش و حالا نخور و کی بخور
با ملچ ملوچ دستاشو میخوره جووووووووونم نوش جونت
آرین بعضی وقتها زلزله میشه بیا و ببین نمیشه کنترلش کرد
از کول مازیار موقع ناهار و شام و نماز بالا میره
هر وقت آرتین بغل مازیاره میپره رو کول بابایی و بیچاره بابایی! کمرش داغون میشه
یا مثلا مواقعی دست و پای آرتین رو میگیره و میکشه
اگه حواسم بهش نباشه!
البته ناگفته نمونه آرتین هم از بعضی حرکات آرین خیلی خوشش میاد و خنده های ملیحی تحویل داداشش میده
بعضی مواقع هم میاد و از رو آرتین میپره اینور اونور و دلم هری میریزه