سلام دوستان خوبین خوشین؟
ممنون از کامنتهای دلگرم کننده تون
روزهایی که گذشت کلی مطالب تو ذهنم بود که بنویسم عکس هم آماده کرده بودم ولی واقعا فرصت نشد که زودتر بیام و چند خطی بنویسم
و اما دهه اول بهمن چگونه گذشت؟!
سرمون خیلی خیلی شلوغ بودمازیار که صبح تا عصر بیمارستان بود و نمیرسید کارای مطب رو دنبال کنهمن روزنامه همشهری بدست این بنگاه ان بنگاه در جستجوی مطب بودمخدا رو شکر دو سه روز اول اون چیزی که مدنظرمون بود رو پیدا کردیم و قرار داد رو بستیم!
بعد از اینکه قرار داد رو بستیم تازه فهمیدیم چقدر کار داریم از دوم بهمن تا امروز درگیر کارهاش بودیم مخصوصا من با آرتین همش اینور اونور میرفتیمتابلو سفارش دادیم تابلویی جوشکار نداشت دنبال جوشکار بودم تابلو رو نصب کنه دنبال میز صندلی و خلاصه تجهیزات مطب
یکروز کارگر گرفتم و اومد همه جا رو گردگیری و طی کشیدمیز و صندلی ها رو چیدیم با مازیار رفتیم جمهوری مقداری وسایل پزشکی و کارت ویزیت و سرنسخه سفارش دادیمتلویزیون خریدیم و خلاصه که خیلی درگیر بودیم و به امید خدا تقریبا تموم شدو انشالله اینهفته اگر بشه مازیار شروع به کار میکنه...
خبر های خوبی دارم انشالله به امید خدا هفته های بعد خدمتتون عرض میکنم.
پست بعدی یه پست خوشمزه خواهد بود
فعلا خدا نگهدار