امسال تولد آرین رو بهش قول داده بودم که بگیرم و دوستای مدرسه و چند تایی هم از بچه های وبلاگی و کلاس موسیقی اش رو دعوت کنم و خیلی منتظر بود که متاسفانه خاله جون هما فوت شدن و نشد بگیریمو انشالله بعد چهلم خاله جون میخوام براش یه جشن خوشگل بگیرم
جمعه ۵ مهر یه تولد خودمونی براش گرفتیم و کیک خریدیم و شمع ها رو فوت کردیمپسر گلم عشق مامان تولد ۶ سالگیت مبارک
آرتین هم این وسط ها کلی با انگشتاش کیک خوردو آرین هم همینطور کاریشون نداشتم تا اینکه کار به جاهای باریک کشید و آرتین مشتش رو کرد تو کیک و یه تیکه گنده برداشتو درحال خوردن بود که آرین از خنده منفجر شده بود
که کیک رو از روی میز برداشتیمولی مبلهای نازنینم کیکی شدنچقدر سخته مبل و خونه از دست این بچه ها تمیز بمونه از وقتی مبل های راحتی رو گرفتم برای جلوی تی وی کلی لکه مکه افتاده روش!خب اشکال نداره زندگی همینه دیگه!
آرتین اینروزها خیلی خیلی شیطون شده و نمیتونیم از بالای میز غذاخوری و اپن و دسته مبلها جمعش کنیم روزی ۲۰ ۳۰ بار میارم پایین بازم فایده نداره مثل فرفره میره بالا خیلی خسته میشم همش اون بالاها سیر میکنه خدا خودش مواظب و محافظش باشه