Quantcast
Channel: آرین و مامانی و آرتین
Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

سمنان گردی

$
0
0

بعدا نوشت: مریم بورس به روز شد


سلام دوستان عزیزم

واکسن یکسالگی آرتین جونم رو با تاخیر هفته پیش بردم و زدیمبه نظر میومد دردی نداشت و فقط کمی شوکه شد و دستش رو کشید قد و وزن و دورسرش رو هم اندازه گرفتیم و وزنش خیلی زیاد نشده بود و ۹۸۰۰ بودو خانومه گفت خوبه ولی با توجه به نمودارش که تو شش هفت ماهگی حدود ۹ بوده کمه و خیلی باید بهش برسی تو غذاهاش روغن و کره زیاد بریز و جوانه ها رو هم تو غذاش استفاده کن و تخم مرغ هم بهش بده !

        

راستش آرتین بر خلاف ارین خیلی خوش غذاست و هر چقدر بهش بدم میخوره زرده تخم مرغ رو بدون هیچ مشکلی میخوره و دوست دارهغذا هم تا جایی که بتونم بهش میدم ولی واقعیتش نمیدونم چی درست کنم که متنوع هم باشه!

       

 رفته بودیم خونه مامانم گفتم آرتین وزنش کمه خاله ها ناراحت شدن نسیم گفت امروز خودم بهش غذا میدم آرین رو بردم کلاس و برگشتم دیدم آرتین توپ قلقلی شده و تلو تلو خوران راه میرهانقدر که بهش رسیده بودن غذا آبمیوه میوه و ... من که همیشه بهش یه پیاله سوپ میدم  خاله جونش یه کاسه داده بودو آرتینی شکمو هم خورده بود... لطفا در مورد غذا هر کی تجربه داره به منم بگه ! چی بدم که تپلی بشه ؟ ممنونم

          

آرین چند روز پیش تو اتوبان نیایش بهم میگه مامانی میشه از اون پسرایی که فال میفروشن یه دونه برام بخری؟فال رو میخوای چیکار پسرم؟ کمی مکث میکنه و بعد میگه میدونی چیه؟میخوام ببینم بزرگ شدم وضعم چجوری میشهپولدار میشم یا نه؟   

حدود یکماه پیش روبروی پارک ملت دو تا مغازه لباس فروشی هست رفته بودم براشون لباس بخرم یه اسباب بازی چشم آرین رو گرفت و بهم گفت مامانی میشه برام بخری؟جون من بخرررر! (واژه جدیدیه که زیاد بکار میبره جدیدا) گفتم نه نمیشه! به اندازه کافی اسباب بازی داری که هنوز با خیلی هاشون بازی نکردی!اینم بخرم مثل اونا میشه! گیر داده بود که جون من بخر! که منم گفتم نمیخرم و اگر میخوای خودت پولاتو جمع کن و برا خودت بخر!

اومده خونه به مازیار میگه بابایی یه اسباب بازی دیدم نمیدووووووونی چقدر باحاله! میخوام پولامو جمع کنم و بخرم میشه به من پول بدی ؟ بابایی میگه چنده ؟ آرین میگه مامانی میگه خیلی گرونه

یه روز دیگه با هم میریم اون فروشگاه و میگیم ببخشید خانوم اون اسباب بازی چنده خانومه میگه ۱۶۰ تومن ! به آرین میگم خیلی گرونه ! آرین چشاش گرد میشه میگه خیللللللللی ؟!یعنی چقدر؟ بهش میگم ۱۶ تا ۱۰ تومنی!مامانی اصلا یه فکری میخوای برا تولدم بخری؟ یا اینکه اگه مدرسه رفتم و برچسب زیاد گرفتم برام جایزه بخری؟بهش میگم باشه فکر خوبیه!

                 

ولی طاقت نمیاره و به بابایی میگه پول بده و بابایی هم چند تا ۱۰ تومنی میده و آرین میبره میزاره تو کشوی کمدشو هر روز میره میشماره ببینه که چند تا کم داره یکی دو تا هم من بهش میدم!

 آرین روزهای بعد: مامان خورشید میشه بهم چند تا ۱۰ تومنی بدی آخه میخوام یه اسباب بازی بخرممامان خورشید بهش چند تا ۱۰ تومنی میدهخاله میشه برام بخریش؟ خاله میگه باشه و از من میپرسن چرا براش نمیخری  میگم اسباب بازی زیاد داره و کمدش پره !

آرین میره پیش بابا جون بهش میگه بابا جون ۱۰ تومنی میدی؟ بابا جون میگه ندارم ! میریم کرج به مامان شهین میگه مامان شهین یه اسباب بازی هست خیلی قشنگه پولامو جمع کردم فقط ۶ تا ۱۰ تومنی کم دارم میشه بهم بدی مامان شهین هم یه پنجاهی و یه دهی بهش میدهو آرین میگه نه ۶ تا ۱۰ تومنی ! مامان شهین بهش توضیح میده که این ۵۰ تومنی ۵ تا ۱۰ تومنیه! و آرین راضی میشه

             

 بهش میگم کار خوبی نیست هاااا میری به همه میگی بهت پول بدن خودت باید وقتی بابایی بهت پول میده اونا رو جمع کنی و بخری که مامان شهین میگه من آرین رو خیلی خیلی دوست دارم و خودم بهش پول دادم بره بخره و بازی کنه!من بهش میگم خوشبحالت آرین کاشکی مادر بزرگ منم اینجوری بود!

میریم فروشگاه و خانومه ما رو میشناسه و میگه پولاتو جمع کردی؟آرین میگه بله! خانومه اسباب بازی رو میاره و میبینه روش قیمت خورده ۱۹۸ و به ما گفته ۱۶۰ و چون در جریان بود که آرین قراره خودش پولاشو جمع کنه میگه فکر نکردم میایین بخرین و قیمتش رو مثل اینکه اشتباهی گفتم و این حرفاولی چون پسر خوبیه شما ۱۸۰ بدین

          

که دو تا ۱۰ تومنی هم مامانی مجبور میشه بده به گل پسری و آرین صاحب اون اسباب بازی بشه!تو ماشین داریم میاییم خونه بهم میگه مامانی میدونستی همه با هم شریکی این اسباب بازی رو خریدیم بابایی تو مامان خورشید مامان شهین ...و خندان ماجرا رو به مازیار هم شرح میده و خوشحاله ... اسباب بازی رو چون توش باید آب پر کنن  با هم سر هم میکنیم و با آرش پسر همسایه میرن تو حیاط و کلی بازی میکننو روز بعد مستقیم مثل بقیه اسباب بازیها میره تو کمد!

            

جمعه هفته پیش مهمون داشتم مامان شهین و بابا جون و عمو افشین خیلی خوش گذشت و آرین و آرتین کلی اسباب بازی کادو گرفتن و حسابی اینروزها مشغولن مخصوصا آرتینی از ماشینی که عمو براش خریده خیلی خوشش اومده و ساعتها باهاش بازی میکنه دستتون درد نکنه!اسباب بازی سمت چپی تولو رو هم مامان خورشید برا تولد ارتین داده بود که اونم خیلی دوست داره

تعطیلی نیمه شعبان رو با مامان شهین و بابا جون رفتیم سمنانشهر پدری پدربزرگی مازیار و کلی خاطره های مامان شهین و بابا جون زنده شد و برامون خونه هاشون رو باغشون رو نشون دادن و از بچگیهاشون حرف زدنبازار رو رفتیم که تعطیل بود و سری هم به شهمیرزاد زدیم و گشتی زدیمشب رو هم مهمانسرای جهانگردی بودیم و مسافرت دو روزه خوبی بود و خوش گذشت و من که به عشق قره قوروت رفته بودم به زحمت و کلی گشتن تو تعطیلی بازار خریدمولی مامان شهین میگفت به خوشمزگی اون قره قوروت قبلی نیست و درست میگفتن چند وقت پیش خونه مامان شهین یه قره قوروتی خوردم که عاشقش شدم و کل قره قوروت هاشون رو من تموم کردممخصوصا با پنیر تو صبحانه خیلی خوشمزه میشه!

             

پ.ن: تو این پست عکس از آرین نداشتم دوست نداره ازش عکس بگیرم و باید چونه بزنم ولی آرتین راحتتره انشالله پستهای بعدی

عاشق موهای فرفری و بهم ریخته ی آرتینم و دهن کثیف بستنی خورده اش

دوستتون دارم وروجک های من

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

Trending Articles