Quantcast
Channel: آرین و مامانی و آرتین
Viewing all 205 articles
Browse latest View live

اولین کنسرت موسیقی آرین در کنار دوستانش

$
0
0

سلام دوست جونای عزیزم

خوبین سلامتین؟

راستش اینروزها فرصتم خیلی کمهبه وبلاگ خونی که اصلا نمیرسم!شرمنده عزیزان هستمانشالله سرم خلوت بشه به خونه هاتون سر خواهم زد البته سر میزنم هر وقتی ولی اصلا فرصت کامنت گذاشتن ندارموقت آزاد گیر بیارم به کارم میرسم و تحلیل سهامها و اگر فرصت بیشتری به دست بیارم خونه مجازی آرین و مامانی و آرتین رو به روز میکنم و مریم بورس رو که پیش دوستای گلم شرمنده نباشمآرتین هم میدونین دیگه کل وقتم رو میگیرهخیلی شیطونه ماشالله همه جا رو بهم میریزه! هر چی انرژی دارم رو ازم میگیره !

          

 واما بریم سر اصل مطلب

ترم سوم کلاس موسیقی آرین عشقم با اجرای کنسرت بسیاااااار عالی گروهی بچه های کلاسشون به پایان رسید و گل پسر یه پله رفت بالاتر و ترم چهارمی شد و از این ترم قراره فلوت و بقیه بلز رو یاد بگیرن

کنسرتشون بسیار عالی برگزار شدمنظم و مرتب دسته جمعی شعر خوندن و رقصیدن و بلز زدن مهمتر از همه اینکه وقتی آرین به عنوان نقش گاو قصه حرف زد من و بابا مازیار خیلی خوشحال شدیم و ذوق مرگ همون موقع میخواستم برم رو سن و بگیرم و حسابی فشارش بدم و ماچش کنم

قطعه ای که آرین اجرا کرد : شکل گاو رو برداشت و گرفت جلوی صورتش و گفت :

منم منم گاو حنا ... در و وا بکن تو رو به خدا ...

دو نفر دیگه هم نقش های جوجه و گربه رو اجرا کردند

 شعر هاشون خیلی عالی بود در لابلای قصه ای که مربی تعریف میکرد بچه ها مینواختند و میخواندند و میرقصیدند در یک کلام عاااااااااااااالی بود ممنون آقای ناصرنظر مدیر موسسه موسیقی پارس

        

آرین و آقای نظر مدیر موسسه

 ممنونم حنانه و سانازو شیوایعزیز مربیهای دوست داشتنی آرین... انشالله که همیشه موفق باشید که اینقدر با مهربانی و نظم با بچه ها کار کردید و به این مرحله از علم موسیقی رساندید سپاسگذارم

شعر هایی که خوندن رو حتما از آرین میپرسم و مینویسم و به همین پست اضافه میکنم تا براش به یادگار بمونه

 


مسافرت

$
0
0
سلام دوستان عزیزم

تعطیلات کریسمس  به همراه خانواده بابایی اومدیم مسافرت تایلند الان صدای منو از شهر بانکوک میشنوید  جای همگی خالی خیلی خوش میگذره

گفتم یه خبری بدم دوستام یه موقع نگران نشن ! :))

ما برگشتیم :-)

$
0
0

سلام دوستان عزیزم ما برگشتیم

سفر خیلی خوبی بود و خیلی خیلی خوش گذشت و حسابی رفرش شدیم در کنار خانواده دسته جمعی رفتن به سفر هم عالمی داره عمو جون از استرالیا اومده بودن و عمه جون از سوئد و ما از ایران همه با هم در تایلند در کنار  مامان شهین و بابا جون روزهای خوبی رو داشتیم درسته ما دو تا بچه هم تو مسافرت همراهمون بود و کمی برای دیگران سخت بود که با ما هماهنگ باشن ولی عالی بود دست همگی درد نکنه همه جا با هم رفتیم و کلی خوش گذروندیم با عکسها و سفرنامه برمیگردم نمیدونم کی ؟ ولی برمیگردم سرم اینروزها شلوغه نوشین جونم ایرانه باید دعوتشون کنم :-)فعلا بای

کریسمس مبارک

سوغاتی

$
0
0
سوغاتی که ایندفعه عمه جون از سوئد برا آرین آورده با دفعات پیش فرق داره و خیلی جالبه! البته ایندفعه چند قلم سوغاتی نصیب آرین شد که جالبترین و بهترین سوغاتی که آرین رو به وجد آورده همینیه که عکسش رو گذاشتم! بله آرین حسابی مشغوله و روزی چند باری در موردش حرف میزنیم :-) برای ما هم خیلی جالب بود و شوق و ذوق داریم هر روز ببینیم پشت شماره ها چه خبره و چی توش هست؟!
 بله یه جایزه بابانوئلی خوشمزه که توش پر از جایزه های کوچیک و بزرگه که هر روز باید شماره مربوط به اون روز باز بشه و روز آخر که کریسمس هست و جایزه اصلی که بابا نوئل قراره به آرین بده... آرین منتظره ببینه اون جایزه بزرگ شماره 24 چی میتونه باشه؟ با ما همراه باشید تا ببینیم جایزه شماره 24 بعد از 24 روز چی هست؟!البته یه مشکلی هست به نام آرتین! داداش کوچک آرین اگر تا اونموقع کلک این جعبه سحر آمیز رو نکنه!

             

پ.ن: بچه ها کسی میدونه این شکلک های بلاگفا کجا رفتن؟! بدون شکلکها وبلاگمون خیلی خسته کننده میشه :-(

سفرنامه تایلند

$
0
0
  سلام دوستان عزیزم

سفرمون به تایلند یه دفعه ای شد پیشنهاد عمه نوشین آرین بود که هماهنگ شدیم و رفتیم عالی بود مهمترین مزیت این سفرمون این بود که در روزهای کریسمس بود و متفاوت با بقیه سفرهامون و تجربه جدیدی بود شور و حال مردم دقیقا مثل نزدیکیهای عید نوروز خودمون بود و همه جا درخت کریسمس و جشن و پایکوبی بود...

بعد از کلی پرس و جو به نتیجه رسیدیم که بریم بانکوک و پوکت! بانکوک پایتخت تایلند و پوکت جزیره ای در جنوب تایلند!و خوبم شد پوکت رو رفتیم واقعا ارزش دیدن داشت مخصوصا جزیره جیمز باند فوق العاده زیبا بود قطعه ای از بهشت بود خیلی خیلی خیلی خوش گذشت

اگر راهتون به اونورا افتاد بین پاتایا و پوکت حتما پوکت رو انتخاب کنید هتل 5 ستاره بودیم و همه چی عالی بود 5 دقیقه با دریا فاصله داشتیم انقدر جا برا رفتن داشتیم که فرصت نکردیم از خود هتل و تفریحاتش استفاده کنیم حتی دریا بریم فقط یکروز هول هولی مازیار بچه ها رو برد استخر هتل و آرین و آرتین خیلی خوششون اومده بود

 

ساحل شلوغی داشت کنار ساحل کلی ایستگاهای ماساژ بود میدونید که ماساژ تایلندی خیلی مشهوره به قولی چطور فروشنده های دستفروش! اینا هم ماساژ های دستفروش بودن :-) هر کی برا خودش یه قسمتی بساط پهن کرده بود و مشغول ماساژ دادن بود:دی با قیمت خیلی کم!

شهر جالبی بود هر کی هر جور دوست داشت تو خیابونها بود خانمها با مایو سوار موتور بودن دستفروشها خیلی زیاد بودن مخصوصا دستفروشهای غذا! همه جور غذا میفروختن از کباب و میگو گرفته تا غذاهای آبکی رو گاری!

چشمم همش دنبال سوسک و عقرب بود که ببینم چطوری میخورن ولی ندیدم! تور لیدرمون میگفت جنوب تایلند 25 در صد مسلمونن و نمیخورن اکثرا سمت شمال تایلند از این جور غذاها میخورن...

          

خیابون معروفی داشت به اسم بنگلا که پر توریست بود و کلی مغازه های ماساژ با خانمهای شیک و پیک که برا ماساژ صدامون میزدن کمی گرونتر از ماساژ های ساحلی بود! شبها خیابونهاش حال و هوای دیگری داشت که ما اونموقع ها هتل بودیم و در حال استراحت! یکشب رفتیم و زود برگشتیم دنیایی بود برا خودش همه جور آدم بود وووووی!!!

            

سه شب پوکت بودیم یکشب رفتیم فانتازی شو که خیلی عالی بود فضای روبسته بود شبیه سینما اما گرد و خیلی بزرگ ! بود رقص های تایلندی و کلی مراسم جالب از فیل سواری و نمایشهای جالب که نمیدونم چطوری توضیح بدم ولی عالی بود خانمها بالای سرمون بالا پایین میرفتن میچرخیدن همه جا تاریک بود و فقط اونها روشن بودن مثل ژیمناست ها حرکات جالبی انجام میدادن فوق العاده بود

همراه با شام بود سالن بزرگ و شیکی بود که خیلی نتونستیم غذاهاشون رو بخوریم بیشتر سالاد و میوه میخوردیم واااااای میوه هاشون مخصوصا آناناساشون خیلی خوشمزه بود اووووووووم آبدارو شیرین و فوران نعمت تا جایی که میشد آناناس میخوردم و هندونه و میوه های استوایی.

غذاهای بیمزه تایلندی:-(

نودل هاشون بوی ماهی گندیده میداد

    

روز دوم رفتیم تور شهر معابد و صنایع دستی و بام شهر رو دیدن کردیم و  فیل سوار شدیم بسیار خوش گذشت وای فیل سواریش فوق العاده خاطره انگیز شد برامون از پستی و بلندی ها تپه های بزرگ و کوچک رد شدیم وای همش بالا پایین میشدیم و کمی ترسناک بود فکر کنم سه چهار متری ارتفاع فیلمون بود... بد شانسی فیلی که نوشین و محسن سوار شده بودن سرما خورده بود و همش عطسه میکرد :-))) و چند باری پاشید روشون...

آرتین در بام پوکت

آرین در معبد

روز سوم رفتیم جزایر جیمز باند یکساعتی با کشتی راه بود وسط دریا کشتی وایستاد و قایق ها رو انداختن تو آب اقیانوس هند پر صخره بود صخره هایی با ارتفاع بلند سوار قایق شدیم و با زدن پارو پسره پارو زن ما رو برد از بین صخره ها رد شدیم

   

وارد یه جایی مثل غار شدیم که سرمون رو باید میاوردیم پایین که به صخره ها نخوره یهویی وارد یه جایی شدیم خود بهشت بود! واقعا زیبا بود اطرافمون صخره های بلند و سر سبز بود  دوری با قایق زدیم خیلی ها پیاده شده بودن و اونجا ها میگشتن ما هم کمی پیاده شدیم و دوری زدیم بسیااااااااار زیبا بود به به واقعا لذت بردم :-)

    


      

یکساعتی روی آب با قایق بودیم یک ربع آخر رو کنار ساحل پیاده کرد هر کی میخواست رفت تو آب و شنا کرد آرین هم با عمو بابک رفتن و شنا کردن بقیه مایو نبرده بودن و فقط تماشا کردیم و عکس های خوشگل گرفتیم:-)


                

روز چهارم با هواپیما که حدود یکساعت مدت پروزامون بود برگشتیم بانکوک :-) یادم رفت بگم پروازمون مستقیم از تهران به بانکوک بود تو فرودگاه بانکوک پیاده شدیم و تور لیدر اومده بود دنبالمون که ما رو از فرودگاه مستقیم برد فرودگاه داخلی که با هواپیما بریم پوکت :-)

        

اینم میوه های خوشمزه استوایی به به

خاطرات بانکوک رو در پست بعدی مینویسم :-)

سفرنامه تایلند-بانکوک

$
0
0
سلام به دوستان و همراهان همیشگی

ادامه سفرنامه

                  

بانکوک بر خلاف پوکت اصلا جالب نبود آب هواش بدتر از تهران آلوده بود:-( چند متر جلوتر رو نمیشد دید شهر زیبا نبود سیم کشی ها نا منظم نمای ساختمان ها کثیف خیابونها بهم ریخته معماری شهر جالب نبود اصلا بگم در مقایسه با تهران صفر بود

 

تهران به نظر من خیلی شهر زیبا و تر و تمیز و شیکیه اتوبانها خیابونها ساختمانها همه چیز عالیند به نظر میومد کشور فقیری باشه یا تفاوت فقیر و غنی زیاد باشه! نمیدونم من اینجوری احساس کردم یعنی طبقه متوسط جامعه کمتر باشه! دستفروش خیلی به چشم میخورد اونم از نوع غذایی  

       

ولی فرهنگ رانندگیشون به مراتب از ایران بالاتر بود هر کی تو لاین خودش بود همه ماشینها تو ترافیک ها صف پشت سر هم بودن و اتوبانها خیلی منظم رانندگی میکردن ایران که نیست در هر لحظه مردم تصمیمشون عوض میشه تغییر لاین میدن!!!

هتل کنکورد بودیم امکانات هتل خوب بود و صبحانه هاش کامل ولی بچه ها اونوقت صبح میل نداشتن آرتین چند باری سوپ بهش دادم و آرین هم به زور دو تا لقمه تخم مرغ میخورد 

              

                       آرین و بیسکوویت بابانوئل که بهش داخل هتل جایزه دادن

                   

هتلی که بودیم کمی از مرکز شهر دور بود البته مرکز شهرش هم خیلی شلوغ بود و کثیف! بدم نشد که خیلی نزدیک نبودیم معمولا با تاکسی مراکز خرید رو میرفتیم تو سطح شهر از این موتور های سه چرخ هم زیاد بود که مسافرها رو جابجا میکردن و گرونتر از تاکسی بودن یکی دوبار سوار شدیم جالب بود:-)

      

مرکز شهر تایلند

      

تو خیابونها در گوشه کنارها معابدهای کوچکی شبیه خانه ساخته بودن و زیاد به چشم میخورد مثل اینکه عبادتگاههاشون بود مثلا یکیش مثل عکس زیر و داخلش بودا بود میگفتن برای مرده هاست که روحشون برمیگرده اینجا!

                      

آدم فود کورت و رستوران که میره بوی غذاهای مختلف که به مشامش میخوره کیف میکنه اونجا پاساژ هاش فود کورت های خیلی بزرگ و شیکی داشتن حتی بزرگتر از دبی و دبی مال و ... اما چه فایده که بوی غذاهاشون تهوع آور بود ایندفعه یا کی اف سی میخوردیم یا غذای هندی!غذای هندی خیلی شبیه غذاهای خودمون بود ولی خیلی تند بود نمیشد به بچه ها بدیم :-(

          

بانکوک جای خاصی نرفتیم بیشتر مراکز خرید بودیم دو تا مراکز خرید شیک و برند ها رو رفتیم یکی سیام سنتر و دیگری سنترال وورد که خیلی از برندهاشون حراج بود از زارا و H&M  برا بچه ها خرید کردم

       

              

از نایک هم برا خودم کفش خریدم و یه کیف نارنجی خوشگل هم پشت ویترین بهم چشمک زد اونم خریدم و با یه ادکلن! پاساژ های برندش شیک و بزرگ بودن برا کریسمس هم شبها بیرون پاساژها شلوغ بود و بزن و بکوب و خیابونها پر دستفروش!

 دیدن فرهنگها و قیافه های مختلف خودش لذت بخشه! پسر خاله من تایلند زیاد میره تاجر و طراح پارچه هست ازش مراکز خرید با قیمت مناسب رو پرسیده بودم ولی یادم رفته بود کاغذ ها رو ببرم که روز آخر زنگ زدم به مامانم و مامانم زنگ زد و دوباره ازشون پرسید که روز آخر فقط وقت کردیم بریم که هول هولی شد ولی خوب بودبیشتر لباسهای خونگی خریدیم و تی شرت و شلوارک برا بچه ها

                 

ولی واقعا هم جنسهاشون خوب بود هم قیمتهاشون مناسب این مرکز خریدی که پسر خالم معرفی کرد رو تو نت که سرچ میکردم جایی ندیدم ولی خوب بود اسمش هم "بوبه تاور"بود که اکثرا عمده فروش بودن.و یکی دیگه پاتونوم که نرسیدیم بریم:-(

آرتین بغل محسن خان در پاساژ سیام سنتر کلی آب بازی کرد و خوش گذشت بهش :-)

      

اگه گفتین این درخت کریسمس از چی ساخته شده واقعا برام جالب بود؟!

                    

یکشب شام دور هم با خانواده در رستوران پوکت

غایبین در عکس: فرشته جون(زن عمو آرین) و مامانشون - مازیار و آرتین

حاضرین در عکس از چپ به راست: مامان شهین مهربون و دوستداشتنی- بابا جون - آرین - من - محسن و نوشین و عمو بابک

           

یکروز هم همگی با هم تور سفری گرفتیم بزرگترش رو آفریقای جنوبی رفته بودیم ولی مثل اینکه آرین خیلی چیزی یادش نمونده بود بد نبود باغ وحش بود البته یه قسمتش رو با ماشین رفتیم چون حیوانات وحشی آزادانه میگشتند آرین شیر و ببر و زرافه دید و خوب بود و خوش گذشت

               

 


کنار هتلمون هم مرکز خرید بود هر وقتی هم اونجا رو میرفتیم یک شب هم رفتیم ماساژ تایلندی گرفتیم که اونم خوب بود و خاطره ای شد تو ذهنمون آرین هم ماساژ یکساعته گرفت و خوشش اومده بود

روز آخر فرودگاه بانکوک تابلوی جالبی بود جلوش که وایمیستادیم میرفتیم تو تابلو عکسی که مازیار گرفت ازمون فری شاپ بانکوک خیلی بزرررررررررگ و شیک بود انواع برند ها و ادکلن ها بودن :-)

آرین داخل هواپیما

                   

کامنتهای دروغین

$
0
0

سلام

یکی از دوستان عزیزم که تماس تلفنی هم با هم داریم بهم اس ام اس داد که تو وبلاگ یکی از اد لیستهاش از طرف من بهشون کامنت گذاشتن!!! و آدرسش رو بهم داد و رفتم دیدم که از طرف من و با اسم و آدرس من برای ایشون کامنت گذاشتن!!! واقعا متاسفم برات خواننده ... !!!!!!!!!ممکنه برا خیلی ها همچین کامنتهایی گذاشته باشه یکیش رو دوستم دیده و بهم اطلاع داده بقیه بماند!!! نمیدونم به کی و چی کامنت گذاشته!!!!!!!!!

دوستان من چند وقته برا کسی کامنت نذاشتم اینروزا وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی مثل قدیم برام جذابیت نداره و هر وقتی هم که آپ میکنم برا دلخوشی خودمه و بعضی دوستانم که صادقانه نوشته های ما رو دنبال میکنن! راستش وقتش رو هم ندارم با دو تا بچه و کارهای بورسیم و کارهای خونه! و مشغله های زندگی...

اگر هر گونه کامنتی از طرف ما با اسم و آدرس "آرین و مامانی و آرتین"براتون اومد مطمئن باشید من نیستم!!! و دوستانی که من براشون کامنت میزاشتم میدونن سبک نوشته های من چجوریه!

ممنون

این پست فقط برای اطلاع رسانی بود و ارزش دیگری ندارد



آرین ممتاز

$
0
0
سلام سلام خوبین خوشین؟

ما هم هستیم و زندگی در گذر هست... هوا بس ناجوانمردانه سرد است.-5 درجه صبح ها دلم نمیخواد از زیر پتو بیام بیرون شوفاژ هامون جواب نمیده دو سه تا لباس روی هم میپوشونم برا بچه ها همچنان برف میاد و حیاطمون سفید پوش شده انقدر بیرون سرده نمیتونیم بریم برف بازی کنیم آدم برفی درست کنیم ... وووووووووووووی


     

این عکس رو از سایت مدرسه آرین برداشتم زنگ ورزش و گرفتن جایزه توسط مدیر محترم آقای فراتی-پیش دبستانی نخبگان امیر کبیر

اهواز کجایی که یادت بخیر اینموقع ها تو اهواز فقط بارون میومد تازه خود اهوازیها معتقد بودن که سوز اهواز خیلی بده ! نه جانم سوز اینورا رو ندیدین میگین واقعا هواش اینموقع ها عالی بود بهاری و بارانی

                  

                        آرین و هستی در تولد خواهر هستی هاله جون

هفته پیش مدرسه آرین جلسه ای بود که شرکت کردم مدیر از دستم شاکی بود که چرا جلسه ها رو نمیرم واقعا سختمه صبح ساعت 8 آرتین رو چیکارش کنم بنده خدا اونموقع صبح خوابه ! زنگ زدم به مامانم صبح ساعت 7 اومد موند پیش آرتین و با آرین رفتیم.

   

جلسه خوبی بود مدیر و معلم در مورد راهکارهای تدریس صحبت کردن کلا مدرسه نخبگان امیر کبیر به نظر من مدرسه خیلی خوبیه و مفهومی با بچه ها کار میکنن و از این بابت خیلی خوشحالم واقعا آرین با علاقه تمام میره مدرسه و بهش خوش میگذره... تو جلسه کارنامه ای جهت کارهای کلاسی از اول ترم تا الان دادن بهمون که آرین بین سه گروه دانش آموز ممتاز - برتر - شایسته جزو ممتازین بود و نمره کامل رو کسب کرده بود و کلی خوشحالمون کرد همه کادر مدرسه هم من و آرین رو که با هم میدیدن کلی تعریفش رو میکردن که خیلی پسر گلیه و جزو بهترین دانش آموزان مدرسه هست

                    

آرتین هم اینروز ها واقعا تو دل برو شده و کلی شیرین کاری میکنه ولی درست حسابی حرف نمیزنه همچنان رو دایی گفتن اصرار داره و بعضی وقتها هم با شیطنت کامل به جای بابا میگه دایی اونم با ادا و اطوار

    

ارتین چای خور ما همچنان عاشق چاییه! دست هر کسی چایی میبینه میره سمتش و لیوانش رو میگیره ازش و تا ته میخوره! در غذا خوردن مستقله! نه آموزشی دادیم نه هیچی ولی خیلی عالی قاشق رو میگیره دستش و خودش غذا شو میخوره حتی سوپ رو انقدر دقیق میبره سمت دهانش که خداییش کیف میکنم

                   

زندگی خوبه خدا رو شکر در جریانه آخر هفته ها معمولا میریم کرج و وسط هفته بعد از کلاس موسیقی آرین میریم خونه مامانم اینا و خوش میگذرونیم اینروزها سرم به فلوت زدن گرمه و جاهای نت رو رو فلوت یاد گرفتیم و با مربی تمرین میکنیم یکی دو تا هم قطعه داده که تمرین کنیم طبل بزرگم و نوایی... آرین هم ترم چهارم رو داره میگذرونه و کلی پیشرفت کرده آخرا ترم قراره فلوت رو شروع کنن به خوبی بلز رو میزنه دو تا آهنگ بهشون یاد دادن آهنگ ساعت و آهنگ ترنم قشنگه... دو تایی با هم اگر وقت بشه هر روز تمرین میکنیم.من فلوت آرین بلز

       

و اما سوالاتی که پرسیده بودم و سورپرایز جایزه ببخشید دیر شد

در مورد اون درخته کریسمس که بعضی از دوستان جواب درست داده بودن بله این درخت زیبا از بطری های پلاستیکی آب درست شده بود همون بطری هایی که تو ایران دور ریخته میشه اونجا درخت به اون زیبایی در وسط یه مرکز خرید شیک درستش کرده بودن

                     

و اما جایزه های اون شکلات سحر آمیز خیلی خوب بودن و بچه ها رو سرگرم میکردن که جایزه آخری یه پاستیل متری بود و گردنبند شکلاتی

      

       

جایزه آخری رو فکر کنم تو دوربین موبایلم باشه اینا دو سه تا از جایزه های داخلش بود!

ما و روزهای برفی

$
0
0

سلام دوستان خوبین ؟

ما هم خوبیم:-) خدا رو شکر

امسال زمستان را با چشم دیدیم برف دیدیم آدم برفی کوچولویی به همراه خاله نسیم و بچه ها درست کردیم آرین و آرتین از برف خوششون اومد بود و کلی تو باغچه حیاط بازی کردن


                   

آرتین با زبون شیرینش برف رو نشون میداد و میگفت بف بف نمیخواست بیاد خونه صورتش یخ زده بود و حسابی قرمز...


                 

لذت بردیم دوست داریم بریم پیست اسکی هنوز وقت نشده! البته قبل اسکی باید یه سر ورزش برم اینجوری نمیشه ماهیچه پاهام زود میگیره خیلی وقته ورزش هم نرفتم!

                


بچه خیلی وقت گیره مخصوصا کوچولویی مثل آرتین! کامل دست و پای آدمو میبنده


این جلسه فلوت تمرین نکرده بودم مربی از دستم شاکی بود گفتم آرتین نمیزاره تا فلوت رو میگیرم دستم میاد ازم میگیره و فوت میکنه توش وقتی هم خوابه جرات نمیکنم فلوت رو وردارم چون آرامش تنهاییم بهم میخوره!


                 

خوردن کله پاچه تو این روزهای سرد و برفی خالی از لطف نیست هفته پیش جمعه وقتی دوستم تو وایبر عکس صبحانه کله پاچشون رو فرستاد چشام گرد شد بعد یک ساعت دوست دیگرم گفت که ناهار کله پاچه خونه پدر شوهرش دعوتن دیگه نتونستم بر نفس عماره غلبه کنم و بچه ها رو آماده کردم و ظهر ساعت 3 به همراه مازیار رفتیم سمت کله پاچه صبا نرسیده به تجریش فکر نمیکردم اون موقع ظهر داشته باشه ولی داشت گوشت و مغز فقط داشت بقیه چیز ها تموم شده بود گرفتیم و اومدیم خونه حالا نخور و کی بخور عااااااااالی بود خیلی خیلی چسبید


             

امروز هم به همراه خواهری دوباره رفتیم کله پاچه و به اندازه کافی هر چی دوست داشتیم خوردیم زبان و مغز و پاچه و گوشت! و برای مازیار و بچه ها هم خریدیم و اوردیم خونه.یه سری هم با بچه ها خوردم خیلی عالیه! گوسفند جونم ممنون :دی

آرین در آرایشگاه (سلمونی)


                      

و بعد رفتیم کلاس موسیقی و عصری هم با مازیار عزیزم دو نفری رفتیم رستوران ایتالیایی و یه حالی به شکم مبارک دادیم که بد جور هوس پاستا کرده بود!شب هم رفتیم دنبال بچه ها خونه مامان خورشید و دیکسیت بازی کردیم و بستنی منصور خوردیم و شب ساعت یک برگشتیم خونه :-)


                 

آرین و مدرسه و 22 بهمن

$
0
0
سلام سلام

21 بهمن رفتم دنبال آرین مدرسه! وارد کلاس که شدم دیدم همه بچه ها دستشون یه پرچم ایران هست و دارن با همدیگه سرود ای ایران رو میخونن خیلی محیط کلاسشون شااااااد بود

و کاردستی میز انقلاب درست کرده بودند با همکاری گروهی بچه ها :-) قسمتی که آرین درست کرده بود رو با اشتیاق بهم نشون داد مامانی اینو من درست کردم:-)

کاردستی هایی که با هم و با کمک معلم مهربونشون درست کردن از همه جای کلاسشون آویزان بود عاااااااالی بود ممنون خانم معلم مهربون :-* از همشون عکس گرفتم که به عنوان یادگاری بزارم تو وبلاگ گل پسری

  

                                  میز انقلاب کار گروهی بچه ها

              

خانم معلم میگفت این کاردستی ها رو بچه ها با کلی ذوق و شوق درست کردن و همه قسمتها برشها و رنگشون کار خود بچه هاست و هر تک تک قسمتهاش براشون خیلی با ارزشه و کلی وقت گذاشتن براش

               

              

این درخته هم آموزش ریاضی و جمع و تفریقه و یه نوع بازی که براشون خیلی لذت بخشه

                                


                             

بعد از مدرسه با هم رفتیم سلمونی تا یه صفایی به موهای بهم ریخته آرین بدیم که خیلی خوشگل شد

پ.ن: پست پایین رو هم اگر دوست داشتین بخونین :-)

خداحافظی با دنیای وبلاگی

$
0
0
به پایان آمد این دفتر

حکایت همچنان باقیست!


سوغاتی

$
0
0
سوغاتی که ایندفعه عمه جون از سوئد برا آرین آورده با دفعات پیش فرق داره و خیلی جالبه! البته ایندفعه چند قلم سوغاتی نصیب آرین شد که جالبترین و بهترین سوغاتی که آرین رو به وجد آورده همینیه که عکسش رو گذاشتم! بله آرین حسابی مشغوله و روزی چند باری در موردش حرف میزنیم :-) برای ما هم خیلی جالب بود و شوق و ذوق داریم هر روز ببینیم پشت شماره ها چه خبره و چی توش هست؟!
 بله یه جایزه بابانوئلی خوشمزه که توش پر از جایزه های کوچیک و بزرگه که هر روز باید شماره مربوط به اون روز باز بشه و روز آخر که کریسمس هست و جایزه اصلی که بابا نوئل قراره به آرین بده... آرین منتظره ببینه اون جایزه بزرگ شماره 24 چی میتونه باشه؟ با ما همراه باشید تا ببینیم جایزه شماره 24 بعد از 24 روز چی هست؟!البته یه مشکلی هست به نام آرتین! داداش کوچک آرین اگر تا اونموقع کلک این جعبه سحر آمیز رو نکنه!

             

پ.ن: بچه ها کسی میدونه این شکلک های بلاگفا کجا رفتن؟! بدون شکلکها وبلاگمون خیلی خسته کننده میشه :-(

سفرنامه تایلند-پوکت

$
0
0
  سلام دوستان عزیزم

سفرمون به تایلند یه دفعه ای شد پیشنهاد عمه نوشین آرین بود که هماهنگ شدیم و رفتیم عالی بود مهمترین مزیت این سفرمون این بود که در روزهای کریسمس بود و متفاوت با بقیه سفرهامون و تجربه جدیدی بود شور و حال مردم دقیقا مثل نزدیکیهای عید نوروز خودمون بود و همه جا درخت کریسمس و جشن و پایکوبی بود...

بعد از کلی پرس و جو به نتیجه رسیدیم که بریم بانکوک و پوکت! بانکوک پایتخت تایلند و پوکت جزیره ای در جنوب تایلند!و خوبم شد پوکت رو رفتیم واقعا ارزش دیدن داشت مخصوصا جزیره جیمز باند فوق العاده زیبا بود قطعه ای از بهشت بود خیلی خیلی خیلی خوش گذشت

اگر راهتون به اونورا افتاد بین پاتایا و پوکت حتما پوکت رو انتخاب کنید هتل 5 ستاره بودیم و همه چی عالی بود 5 دقیقه با دریا فاصله داشتیم انقدر جا برا رفتن داشتیم که فرصت نکردیم از خود هتل و تفریحاتش استفاده کنیم حتی دریا بریم فقط یکروز هول هولی مازیار بچه ها رو برد استخر هتل و آرین و آرتین خیلی خوششون اومده بود

 

ساحل شلوغی داشت کنار ساحل کلی ایستگاهای ماساژ بود میدونید که ماساژ تایلندی خیلی مشهوره به قولی چطور فروشنده های دستفروش! اینا هم ماساژ های دستفروش بودن :-) هر کی برا خودش یه قسمتی بساط پهن کرده بود و مشغول ماساژ دادن بود:دی با قیمت خیلی کم!

شهر جالبی بود هر کی هر جور دوست داشت تو خیابونها بود خانمها با مایو سوار موتور بودن دستفروشها خیلی زیاد بودن مخصوصا دستفروشهای غذا! همه جور غذا میفروختن از کباب و میگو گرفته تا غذاهای آبکی رو گاری!

چشمم همش دنبال سوسک و عقرب بود که ببینم چطوری میخورن ولی ندیدم! تور لیدرمون میگفت جنوب تایلند 25 در صد مسلمونن و نمیخورن اکثرا سمت شمال تایلند از این جور غذاها میخورن...

          

خیابون معروفی داشت به اسم بنگلا که پر توریست بود و کلی مغازه های ماساژ با خانمهای شیک و پیک که برا ماساژ صدامون میزدن کمی گرونتر از ماساژ های ساحلی بود! شبها خیابونهاش حال و هوای دیگری داشت که ما اونموقع ها هتل بودیم و در حال استراحت! یکشب رفتیم و زود برگشتیم دنیایی بود برا خودش همه جور آدم بود وووووی!!!

            

سه شب پوکت بودیم یکشب رفتیم فانتازی شو که خیلی عالی بود فضای روبسته بود شبیه سینما اما گرد و خیلی بزرگ ! بود رقص های تایلندی و کلی مراسم جالب از فیل سواری و نمایشهای جالب که نمیدونم چطوری توضیح بدم ولی عالی بود خانمها بالای سرمون بالا پایین میرفتن میچرخیدن همه جا تاریک بود و فقط اونها روشن بودن مثل ژیمناست ها حرکات جالبی انجام میدادن فوق العاده بود

همراه با شام بود سالن بزرگ و شیکی بود که خیلی نتونستیم غذاهاشون رو بخوریم بیشتر سالاد و میوه میخوردیم واااااای میوه هاشون مخصوصا آناناساشون خیلی خوشمزه بود اووووووووم آبدارو شیرین و فوران نعمت تا جایی که میشد آناناس میخوردم و هندونه و میوه های استوایی.

غذاهای بیمزه تایلندی:-(

نودل هاشون بوی ماهی گندیده میداد

    

روز دوم رفتیم تور شهر معابد و صنایع دستی و بام شهر رو دیدن کردیم و  فیل سوار شدیم بسیار خوش گذشت وای فیل سواریش فوق العاده خاطره انگیز شد برامون از پستی و بلندی ها تپه های بزرگ و کوچک رد شدیم وای همش بالا پایین میشدیم و کمی ترسناک بود فکر کنم سه چهار متری ارتفاع فیلمون بود... بد شانسی فیلی که نوشین و محسن سوار شده بودن سرما خورده بود و همش عطسه میکرد :-))) و چند باری پاشید روشون...

آرتین در بام پوکت

آرین در معبد

روز سوم رفتیم جزایر جیمز باند یکساعتی با کشتی راه بود وسط دریا کشتی وایستاد و قایق ها رو انداختن تو آب اقیانوس هند پر صخره بود صخره هایی با ارتفاع بلند سوار قایق شدیم و با زدن پارو پسره پارو زن ما رو برد از بین صخره ها رد شدیم

   

وارد یه جایی مثل غار شدیم که سرمون رو باید میاوردیم پایین که به صخره ها نخوره یهویی وارد یه جایی شدیم خود بهشت بود! واقعا زیبا بود اطرافمون صخره های بلند و سر سبز بود  دوری با قایق زدیم خیلی ها پیاده شده بودن و اونجا ها میگشتن ما هم کمی پیاده شدیم و دوری زدیم بسیااااااااار زیبا بود به به واقعا لذت بردم :-)

    

یکساعتی روی آب با قایق بودیم یک ربع آخر رو کنار ساحل پیاده کرد هر کی میخواست رفت تو آب و شنا کرد آرین هم با عمو بابک رفتن و شنا کردن بقیه مایو نبرده بودن و فقط تماشا کردیم و عکس های خوشگل گرفتیم:-)

 

                

روز چهارم با هواپیما که حدود یکساعت مدت پروزامون بود برگشتیم بانکوک :-) یادم رفت بگم پروازمون مستقیم از تهران به بانکوک بود تو فرودگاه بانکوک پیاده شدیم و تور لیدر اومده بود دنبالمون که ما رو از فرودگاه مستقیم برد فرودگاه داخلی که با هواپیما بریم پوکت :-)

        

اینم میوه های خوشمزه استوایی به به

خاطرات بانکوک رو در پست بعدی مینویسم :-)

سفرنامه تایلند-بانکوک

$
0
0
سلام به دوستان و همراهان همیشگی

 

ادامه سفرنامه

                  

بانکوک بر خلاف پوکت اصلا جالب نبود آب هواش بدتر از تهران آلوده بود:-( چند متر جلوتر رو نمیشد دید شهر زیبا نبود سیم کشی ها نا منظم نمای ساختمان ها کثیف خیابونها بهم ریخته معماری شهر جالب نبود اصلا بگم در مقایسه با تهران صفر بود

 

تهران به نظر من خیلی شهر زیبا و تر و تمیز و شیکیه اتوبانها خیابونها ساختمانها همه چیز عالیند به نظر میومد کشور فقیری باشه یا تفاوت فقیر و غنی زیاد باشه! نمیدونم من اینجوری احساس کردم یعنی طبقه متوسط جامعه کمتر باشه! دستفروش خیلی به چشم میخورد اونم از نوع غذایی  

       

ولی فرهنگ رانندگیشون به مراتب از ایران بالاتر بود هر کی تو لاین خودش بود همه ماشینها تو ترافیک ها صف پشت سر هم بودن و اتوبانها خیلی منظم رانندگی میکردن ایران که نیست در هر لحظه مردم تصمیمشون عوض میشه تغییر لاین میدن!!!

هتل کنکورد بودیم امکانات هتل خوب بود و صبحانه هاش کامل ولی بچه ها اونوقت صبح میل نداشتن آرتین چند باری سوپ بهش دادم و آرین هم به زور دو تا لقمه تخم مرغ میخورد 

              

                       آرین و بیسکوویت بابانوئل که بهش داخل هتل جایزه دادن

                   

هتلی که بودیم کمی از مرکز شهر دور بود البته مرکز شهرش هم خیلی شلوغ بود و کثیف! بدم نشد که خیلی نزدیک نبودیم معمولا با تاکسی مراکز خرید رو میرفتیم تو سطح شهر از این موتور های سه چرخ هم زیاد بود که مسافرها رو جابجا میکردن و گرونتر از تاکسی بودن یکی دوبار سوار شدیم جالب بود:-)

      

مرکز شهر تایلند

      

تو خیابونها در گوشه کنارها معابدهای کوچکی شبیه خانه ساخته بودن و زیاد به چشم میخورد مثل اینکه عبادتگاههاشون بود مثلا یکیش مثل عکس زیر و داخلش بودا بود میگفتن برای مرده هاست که روحشون برمیگرده اینجا!

                      

آدم فود کورت و رستوران که میره بوی غذاهای مختلف که به مشامش میخوره کیف میکنه اونجا پاساژ هاش فود کورت های خیلی بزرگ و شیکی داشتن حتی بزرگتر از دبی و دبی مال و ... اما چه فایده که بوی غذاهاشون تهوع آور بود ایندفعه یا کی اف سی میخوردیم یا غذای هندی!غذای هندی خیلی شبیه غذاهای خودمون بود ولی خیلی تند بود نمیشد به بچه ها بدیم :-(

          

بانکوک جای خاصی نرفتیم بیشتر مراکز خرید بودیم دو تا مراکز خرید شیک و برند ها رو رفتیم یکی سیام سنتر و دیگری سنترال وورد که خیلی از برندهاشون حراج بود از زارا و H&M  برا بچه ها خرید کردم

       

              

از نایک هم برا خودم کفش خریدم و یه کیف نارنجی خوشگل هم پشت ویترین بهم چشمک زد اونم خریدم و با یه ادکلن! پاساژ های برندش شیک و بزرگ بودن برا کریسمس هم شبها بیرون پاساژها شلوغ بود و بزن و بکوب و خیابونها پر دستفروش!

 دیدن فرهنگها و قیافه های مختلف خودش لذت بخشه! پسر خاله من تایلند زیاد میره تاجر و طراح پارچه هست ازش مراکز خرید با قیمت مناسب رو پرسیده بودم ولی یادم رفته بود کاغذ ها رو ببرم که روز آخر زنگ زدم به مامانم و مامانم زنگ زد و دوباره ازشون پرسید که روز آخر فقط وقت کردیم بریم که هول هولی شد ولی خوب بودبیشتر لباسهای خونگی خریدیم و تی شرت و شلوارک برا بچه ها

                 

ولی واقعا هم جنسهاشون خوب بود هم قیمتهاشون مناسب این مرکز خریدی که پسر خالم معرفی کرد رو تو نت که سرچ میکردم جایی ندیدم ولی خوب بود اسمش هم "بوبه تاور"بود که اکثرا عمده فروش بودن.و یکی دیگه پاتونوم که نرسیدیم بریم:-(

آرتین بغل محسن خان در پاساژ سیام سنتر کلی آب بازی کرد و خوش گذشت بهش :-)

      

اگه گفتین این درخت کریسمس از چی ساخته شده واقعا برام جالب بود؟!

                    

یکشب شام دور هم با خانواده در رستوران پوکت

غایبین در عکس: فرشته جون(زن عمو آرین) و مامانشون - مازیار و آرتین

حاضرین در عکس از چپ به راست: مامان شهین مهربون و دوستداشتنی- بابا جون - آرین - من - محسن و نوشین و عمو بابک

           

یکروز هم همگی با هم تور سفری گرفتیم بزرگترش رو آفریقای جنوبی رفته بودیم ولی مثل اینکه آرین خیلی چیزی یادش نمونده بود بد نبود باغ وحش بود البته یه قسمتش رو با ماشین رفتیم چون حیوانات وحشی آزادانه میگشتند آرین شیر و ببر و زرافه دید و خوب بود و خوش گذشت

               

 

 

کنار هتلمون هم مرکز خرید بود هر وقتی هم اونجا رو میرفتیم یک شب هم رفتیم ماساژ تایلندی گرفتیم که اونم خوب بود و خاطره ای شد تو ذهنمون آرین هم ماساژ یکساعته گرفت و خوشش اومده بود

روز آخر فرودگاه بانکوک تابلوی جالبی بود جلوش که وایمیستادیم میرفتیم تو تابلو عکسی که مازیار گرفت ازمون فری شاپ بانکوک خیلی بزرررررررررگ و شیک بود انواع برند ها و ادکلن ها بودن :-)

آرین داخل هواپیما

                   


آرین ممتاز

$
0
0
سلام سلام خوبین خوشین؟

ما هم هستیم و زندگی در گذر هست... هوا بس ناجوانمردانه سرد است.-5 درجه صبح ها دلم نمیخواد از زیر پتو بیام بیرون شوفاژ هامون جواب نمیده دو سه تا لباس روی هم میپوشونم برا بچه ها همچنان برف میاد و حیاطمون سفید پوش شده انقدر بیرون سرده نمیتونیم بریم برف بازی کنیم آدم برفی درست کنیم ... وووووووووووووی


     

این عکس رو از سایت مدرسه آرین برداشتم زنگ ورزش و گرفتن جایزه توسط مدیر محترم آقای فراتی-پیش دبستانی نخبگان امیر کبیر

اهواز کجایی که یادت بخیر اینموقع ها تو اهواز فقط بارون میومد تازه خود اهوازیها معتقد بودن که سوز اهواز خیلی بده ! نه جانم سوز اینورا رو ندیدین میگین واقعا هواش اینموقع ها عالی بود بهاری و بارانی

                  

                        آرین و هستی در تولد خواهر هستی هاله جون

هفته پیش مدرسه آرین جلسه ای بود که شرکت کردم مدیر از دستم شاکی بود که چرا جلسه ها رو نمیرم واقعا سختمه صبح ساعت 8 آرتین رو چیکارش کنم بنده خدا اونموقع صبح خوابه ! زنگ زدم به مامانم صبح ساعت 7 اومد موند پیش آرتین و با آرین رفتیم.

   

جلسه خوبی بود مدیر و معلم در مورد راهکارهای تدریس صحبت کردن کلا مدرسه نخبگان امیر کبیر به نظر من مدرسه خیلی خوبیه و مفهومی با بچه ها کار میکنن و از این بابت خیلی خوشحالم واقعا آرین با علاقه تمام میره مدرسه و بهش خوش میگذره... تو جلسه کارنامه ای جهت کارهای کلاسی از اول ترم تا الان دادن بهمون که آرین بین سه گروه دانش آموز ممتاز - برتر - شایسته جزو ممتازین بود و نمره کامل رو کسب کرده بود و کلی خوشحالمون کرد همه کادر مدرسه هم من و آرین رو که با هم میدیدن کلی تعریفش رو میکردن که خیلی پسر گلیه و جزو بهترین دانش آموزان مدرسه هست

                    

آرتین هم اینروز ها واقعا تو دل برو شده و کلی شیرین کاری میکنه ولی درست حسابی حرف نمیزنه همچنان رو دایی گفتن اصرار داره و بعضی وقتها هم با شیطنت کامل به جای بابا میگه دایی اونم با ادا و اطوار

    

ارتین چای خور ما همچنان عاشق چاییه! دست هر کسی چایی میبینه میره سمتش و لیوانش رو میگیره ازش و تا ته میخوره! در غذا خوردن مستقله! نه آموزشی دادیم نه هیچی ولی خیلی عالی قاشق رو میگیره دستش و خودش غذا شو میخوره حتی سوپ رو انقدر دقیق میبره سمت دهانش که خداییش کیف میکنم

                   

زندگی خوبه خدا رو شکر در جریانه آخر هفته ها معمولا میریم کرج و وسط هفته بعد از کلاس موسیقی آرین میریم خونه مامانم اینا و خوش میگذرونیم اینروزها سرم به فلوت زدن گرمه و جاهای نت رو رو فلوت یاد گرفتیم و با مربی تمرین میکنیم یکی دو تا هم قطعه داده که تمرین کنیم طبل بزرگم و نوایی... آرین هم ترم چهارم رو داره میگذرونه و کلی پیشرفت کرده آخرا ترم قراره فلوت رو شروع کنن به خوبی بلز رو میزنه دو تا آهنگ بهشون یاد دادن آهنگ ساعت و آهنگ ترنم قشنگه... دو تایی با هم اگر وقت بشه هر روز تمرین میکنیم.من فلوت آرین بلز

       

و اما سوالاتی که پرسیده بودم و سورپرایز جایزه ببخشید دیر شد

در مورد اون درخته کریسمس که بعضی از دوستان جواب درست داده بودن بله این درخت زیبا از بطری های پلاستیکی آب درست شده بود همون بطری هایی که تو ایران دور ریخته میشه اونجا درخت به اون زیبایی در وسط یه مرکز خرید شیک درستش کرده بودن

                     

و اما جایزه های اون شکلات سحر آمیز خیلی خوب بودن و بچه ها رو سرگرم میکردن که جایزه آخری یه پاستیل متری بود و گردنبند شکلاتی

      

       

جایزه آخری رو فکر کنم تو دوربین موبایلم باشه اینا دو سه تا از جایزه های داخلش بود!

پ.ن: آموزشگاه موسیقی پارس همزمان با بچه ها برا والدین هم موسیقی مقدماتی به صورت رایگان گذاشته به مدت سه ترم که بتونن در یادگیری به بچه ها کمک کنن!منم همون کلاسها رو میرم و یک ترم از بچه ها جلوتریم:-)

ما و روزهای برفی

$
0
0

سلام دوستان خوبین ؟

ما هم خوبیم:-) خدا رو شکر

امسال زمستان برفی دیدیم آخ جون! آدم برفی کوچولویی به همراه خاله نسیم و بچه ها درست کردیم آرین و آرتین از برف خوششون اومد بود و کلی تو باغچه حیاط بازی کردن


                   

آرتین با زبون شیرینش برف رو نشون میداد و میگفت بف بف نمیخواست بیاد خونه صورتش یخ زده بود و حسابی قرمز...


                 

لذت بردیم دوست داریم بریم پیست اسکی هنوز وقت نشده! البته قبل اسکی باید یه سر ورزش برم اینجوری نمیشه ماهیچه پاهام زود میگیره خیلی وقته ورزش هم نرفتم!

                


بچه خیلی وقت گیره مخصوصا کوچولویی مثل آرتین! کامل دست و پای آدمو میبنده


این جلسه فلوت تمرین نکرده بودم مربی از دستم شاکی بود گفتم آرتین نمیزاره تا فلوت رو میگیرم دستم میاد ازم میگیره و فوت میکنه توش وقتی هم خوابه جرات نمیکنم فلوت رو وردارم چون آرامش تنهاییم بهم میخوره!


                 

خوردن کله پاچه تو این روزهای سرد و برفی خالی از لطف نیست هفته پیش جمعه وقتی دوستم تو وایبر عکس صبحانه کله پاچشون رو فرستاد چشام گرد شد بعد یک ساعت دوست دیگرم گفت که ناهار کله پاچه خونه پدر شوهرش دعوتن دیگه نتونستم بر نفس عماره غلبه کنم و بچه ها رو آماده کردم و ظهر ساعت 3 به همراه مازیار رفتیم سمت کله پاچه صبا نرسیده به تجریش فکر نمیکردم اون موقع ظهر داشته باشه ولی داشت گوشت و مغز فقط داشت بقیه چیز ها تموم شده بود گرفتیم و اومدیم خونه حالا نخور و کی بخور عااااااااالی بود خیلی خیلی چسبید


             

امروز هم به همراه خواهری دوباره رفتیم کله پاچه و به اندازه کافی هر چی دوست داشتیم خوردیم زبان و مغز و پاچه و گوشت! و برای مازیار و بچه ها هم خریدیم و اوردیم خونه.یه سری هم با بچه ها خوردم خیلی عالیه! گوسفند جونم ممنون :دی

آرین در آرایشگاه (سلمونی)


                      

و بعد رفتیم کلاس موسیقی و عصری هم با مازیار عزیزم دو نفری رفتیم رستوران ایتالیایی و یه حالی به شکم مبارک دادیم که بد جور هوس پاستا کرده بود!شب هم رفتیم دنبال بچه ها خونه مامان خورشید و دیکسیت بازی کردیم و بستنی منصور خوردیم و شب ساعت یک برگشتیم خونه :-)


                 

آرین و مدرسه و 22 بهمن

$
0
0
سلام سلام

21 بهمن رفتم دنبال آرین مدرسه! وارد کلاس که شدم دیدم همه بچه ها دستشون یه پرچم ایران هست و دارن با همدیگه سرود ای ایران رو میخونن خیلی محیط کلاسشون شااااااد بود

و کاردستی میز انقلاب درست کرده بودند با همکاری گروهی بچه ها :-) قسمتی که آرین درست کرده بود رو با اشتیاق بهم نشون داد مامانی اینو من درست کردم:-)

کاردستی هایی که با هم و با کمک معلم مهربونشون درست کردن از همه جای کلاسشون آویزان بود عاااااااالی بود ممنون خانم معلم مهربون :-* از همشون عکس گرفتم که به عنوان یادگاری بزارم تو وبلاگ گل پسری

  

                                  میز انقلاب کار گروهی بچه ها

              

خانم معلم میگفت این کاردستی ها رو بچه ها با کلی ذوق و شوق درست کردن و همه قسمتها برشها و رنگشون کار خود بچه هاست و هر تک تک قسمتهاش براشون خیلی با ارزشه و کلی وقت گذاشتن براش

               

              

این درخته هم آموزش ریاضی و جمع و تفریقه و یه نوع بازی که براشون خیلی لذت بخشه

                                

 

                             

بعد از مدرسه با هم رفتیم سلمونی تا یه صفایی به موهای بهم ریخته آرین بدیم که خیلی خوشگل شد

پ.ن: پست پایین رو هم اگر دوست داشتین بخونین :-)

 

سلامی دوباره

$
0
0
سلام دوستان

احتمال زیاد قسمت دوم خاطرات آرین و مامانی و آرتین رو شروع به نوشتن کنم

ممنون از کامنتهای پر مهر و همراهی صمیمانه تونتو این مدتی که نبودم

تولد زنبوری آرین و آرتین

$
0
0

سلام دوستان روز بخیر

اینروزها درگیر تولد آرتین بودمتولد امسال آرتین رو مشترک با آرین زنبوری گرفتمبا حضور خانواده حدودا 30 35 نفر بودیم و خیلی خیلی خوش گذشت و روز خاطره انگیری شد برامون فقط یه اتفاقی وسطای مراسم افتاد که کسلمون کرد. آرتین از دوش خاله پرت شد پایین!خدا رو شکر به خیر گذشت و چیزیش نشدیک ساعتی گریه کردولی با دیدن غذاهای خوشمزه چشاش باز شد و خورد و از بیحالی در اومد و سرحال شد بقیه شرح تولد رو به همراه چند تا عکس پست بعدی خواهم گذاشت.

کل تم تولد زنبوری رو خودم طراحی کردم و خیلی عالی شده بود

 

                 

 

لیبل نوشابه و اب و آبمیوه

                 

 

Viewing all 205 articles
Browse latest View live