Quantcast
Channel: آرین و مامانی و آرتین
Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

پیک نیک در حیاط :-)

$
0
0
  سلام دوستان عزیزم خوبین خوشین؟

فصل فصله سرما و سرماخوردگیهبچه های ما هم چند وقتیه مریض شدن آرین که همچنان سرفه میکنه و اگرم خوب بشه میره مدرسه و دوباره شروع میشهآرتین هم قربونش برم از داداشی و بابا دکترش میگیره!بالاخره مازیار یک روز در میون تو درمانگاه با مریض ها سر و کار داره!آرتین جیگر (به قول لیلی جون مامان یونا) این یکماهه اخیر به خاطر مریضیش وزن نگرفته !واکسن شش ماهگیش رو که بردم بهداشت وزنشم کردم تو شش ماهگی ۸۸۰۰ بود الانم هم همینه!

                   آپلود عکس رایگان     

 به ندرت پیش میاد مازیار برا آرین دارو بگیره! و همیشه میگه باید دوره اش بگذره و خودش خوب میشه!و همیشه میگه دارو مال مریض هایی که میاد پیششو به گفته خودش اکثر مریض ها دوست دارن که کلی دارو بهشون بده! و اگر یه دونه براشون بنویسه مریض شکایت میکنه!آقای دکتر اینجاش هم درد میکنه ها! فلان جاش هم درد میکنه نمیخوای دارو بنویسی؟!حتی مریض هایی هستن که خودشون یه پا دکترن و معلوم نیست برا چی میان درمانگاه؟! مثلا بعضی هاشون میگن آقای دکتر حالا یه آموکسی هم بنویس!عجب!

دیروز یکی از دانشجوهای رشته مامایی مازیار که یکسال پیش باهاش درس برداشته بود اومده گفته استاد ما رو ببخشین اونموقع ها تو کلاس شیطونی میکردیم! و اذیتتون کردیم!مازیار هم اصلا یادش نبوده کی و کدوم کلاس؟!که دانشجوهه برمیگرده میگه یکبار تو کلاس ساعت رو ۲۰ دقیقه کشیده بودیم جلو که درس زودتر تموم بشه بریم خونه!مازیار هم کلی خندش میگیره! و تو خونه بهم میگفت خوب شد ها کشیدن جلو راحت شدم و زود اومدم خونه! 

                  آپلود عکس رایگان

آرتین اینروزها احساس میکنم حوصله اش تو خونه سر میره و از اسباب بازیهای تکراری هم خوشش نمیاد و همش نق میزنهو وقتی اسباب بازی جدید میزارم جلوش کمی آروم میشه و بعد چند دقیقه دوباره نق میزنهاکثرا تو بغله و تنهایی اصلا دوست نداره بشینه و بازی کنه!دیروز که دیدم حوصله اش سر رفته گفتم بخوابونمش! اوه اوه نمیدونین چیکار میکردباسنش رو میداد بالا و عصبانی شده بودیعنی چقدر میخوایین منو بخوابونین؟!

 بردمش تو بالکن همه جا رو با دفت نگاه میکرد دیدم هوا عالیه! گفتم لباس تنمون کنیم بریم تو حیاط و از هوای عالی اینموقع اهواز استفاده کنیمروروئک آرتین و توپ آرین و تبلت رو برداشتم و راهی حیاط شدیم  هوا معرکه بود آرتین اونقدر ذوق کرده بود و تند تند از اینور حیاط به اونور حیاط رانندگی میکرد و آرین هم با توپش با من فوتبال بازی میکردو بعدش من رفتم با تبلت اینترنت گردی و آرین هم با خودش بازی کردو هر دو تاشون کیف میکردن آرتین همش حواسش به آرین و توپ بازیش بود و هر وقتی هم گازش رو میگرفت و میرفت سمتش روز خوبی بود تصمیم گرفتم از این به بعد زیادبرم تو حیاط بشینم اصلا شیطونه میگه یه زیر انداز ببر بنداز تو حیاط و بساط چایی و نون پنیر هم به راه کن و اینترنت برو!تا بچه ها هم برا خودشون بازی کنن!

                  آپلود عکس رایگان

 دوباره ورزش رو شروع کردیم با لیلی جون مامان یونا گلی دیروز دومین جلسمون رو رفتیم و کلی ورزش کردیم و خیلی خوب بودحالا تصمیم گرفتیم کمی هم تغذیه مون رو اصلاح کنیم تا شاید کمی از این چربی های شکم و پهلومون آب بشه!شایدم یه دکتر تغذیه بریم دوستان کسی دکتر تغذیه خوب تو اهواز میشناسه ممنون میشم از راهنماییتون

 پ.ن: هر کاری کردم نتونستم با بلاگفا کنار بیام آپ هام رو نشون نمیده!


Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

Trending Articles