ادامه سفرنامه
بانکوک بر خلاف پوکت اصلا جالب نبود آب هواش بدتر از تهران آلوده بود:-( چند متر جلوتر رو نمیشد دید شهر زیبا نبود سیم کشی ها نا منظم نمای ساختمان ها کثیف خیابونها بهم ریخته معماری شهر جالب نبود اصلا بگم در مقایسه با تهران صفر بود
تهران به نظر من خیلی شهر زیبا و تر و تمیز و شیکیه اتوبانها خیابونها ساختمانها همه چیز عالیند به نظر میومد کشور فقیری باشه یا تفاوت فقیر و غنی زیاد باشه! نمیدونم من اینجوری احساس کردم یعنی طبقه متوسط جامعه کمتر باشه! دستفروش خیلی به چشم میخورد اونم از نوع غذایی
ولی فرهنگ رانندگیشون به مراتب از ایران بالاتر بود هر کی تو لاین خودش بود همه ماشینها تو ترافیک ها صف پشت سر هم بودن و اتوبانها خیلی منظم رانندگی میکردن ایران که نیست در هر لحظه مردم تصمیمشون عوض میشه تغییر لاین میدن!!!
هتل کنکورد بودیم امکانات هتل خوب بود و صبحانه هاش کامل ولی بچه ها اونوقت صبح میل نداشتن آرتین چند باری سوپ بهش دادم و آرین هم به زور دو تا لقمه تخم مرغ میخورد
آرین و بیسکوویت بابانوئل که بهش داخل هتل جایزه دادن
هتلی که بودیم کمی از مرکز شهر دور بود البته مرکز شهرش هم خیلی شلوغ بود و کثیف! بدم نشد که خیلی نزدیک نبودیم معمولا با تاکسی مراکز خرید رو میرفتیم تو سطح شهر از این موتور های سه چرخ هم زیاد بود که مسافرها رو جابجا میکردن و گرونتر از تاکسی بودن یکی دوبار سوار شدیم جالب بود:-)
مرکز شهر تایلند
تو خیابونها در گوشه کنارها معابدهای کوچکی شبیه خانه ساخته بودن و زیاد به چشم میخورد مثل اینکه عبادتگاههاشون بود مثلا یکیش مثل عکس زیر و داخلش بودا بود میگفتن برای مرده هاست که روحشون برمیگرده اینجا!
آدم فود کورت و رستوران که میره بوی غذاهای مختلف که به مشامش میخوره کیف میکنه اونجا پاساژ هاش فود کورت های خیلی بزرگ و شیکی داشتن حتی بزرگتر از دبی و دبی مال و ... اما چه فایده که بوی غذاهاشون تهوع آور بود ایندفعه یا کی اف سی میخوردیم یا غذای هندی!غذای هندی خیلی شبیه غذاهای خودمون بود ولی خیلی تند بود نمیشد به بچه ها بدیم :-(
بانکوک جای خاصی نرفتیم بیشتر مراکز خرید بودیم دو تا مراکز خرید شیک و برند ها رو رفتیم یکی سیام سنتر و دیگری سنترال وورد که خیلی از برندهاشون حراج بود از زارا و H&M برا بچه ها خرید کردم
از نایک هم برا خودم کفش خریدم و یه کیف نارنجی خوشگل هم پشت ویترین بهم چشمک زد اونم خریدم و با یه ادکلن! پاساژ های برندش شیک و بزرگ بودن برا کریسمس هم شبها بیرون پاساژها شلوغ بود و بزن و بکوب و خیابونها پر دستفروش!
دیدن فرهنگها و قیافه های مختلف خودش لذت بخشه! پسر خاله من تایلند زیاد میره تاجر و طراح پارچه هست ازش مراکز خرید با قیمت مناسب رو پرسیده بودم ولی یادم رفته بود کاغذ ها رو ببرم که روز آخر زنگ زدم به مامانم و مامانم زنگ زد و دوباره ازشون پرسید که روز آخر فقط وقت کردیم بریم که هول هولی شد ولی خوب بودبیشتر لباسهای خونگی خریدیم و تی شرت و شلوارک برا بچه ها
ولی واقعا هم جنسهاشون خوب بود هم قیمتهاشون مناسب این مرکز خریدی که پسر خالم معرفی کرد رو تو نت که سرچ میکردم جایی ندیدم ولی خوب بود اسمش هم "بوبه تاور"بود که اکثرا عمده فروش بودن.و یکی دیگه پاتونوم که نرسیدیم بریم:-(
آرتین بغل محسن خان در پاساژ سیام سنتر کلی آب بازی کرد و خوش گذشت بهش :-)
اگه گفتین این درخت کریسمس از چی ساخته شده واقعا برام جالب بود؟!
یکشب شام دور هم با خانواده در رستوران پوکت
غایبین در عکس: فرشته جون(زن عمو آرین) و مامانشون - مازیار و آرتین
حاضرین در عکس از چپ به راست: مامان شهین مهربون و دوستداشتنی- بابا جون - آرین - من - محسن و نوشین و عمو بابک
یکروز هم همگی با هم تور سفری گرفتیم بزرگترش رو آفریقای جنوبی رفته بودیم ولی مثل اینکه آرین خیلی چیزی یادش نمونده بود بد نبود باغ وحش بود البته یه قسمتش رو با ماشین رفتیم چون حیوانات وحشی آزادانه میگشتند آرین شیر و ببر و زرافه دید و خوب بود و خوش گذشت
کنار هتلمون هم مرکز خرید بود هر وقتی هم اونجا رو میرفتیم یک شب هم رفتیم ماساژ تایلندی گرفتیم که اونم خوب بود و خاطره ای شد تو ذهنمون آرین هم ماساژ یکساعته گرفت و خوشش اومده بود
روز آخر فرودگاه بانکوک تابلوی جالبی بود جلوش که وایمیستادیم میرفتیم تو تابلو عکسی که مازیار گرفت ازمون فری شاپ بانکوک خیلی بزرررررررررگ و شیک بود انواع برند ها و ادکلن ها بودن :-)
آرین داخل هواپیما