Quantcast
Channel: آرین و مامانی و آرتین
Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

مهمانی و تعطیلی

$
0
0

سلام دوستان گلم

خوبین خوشین

ما هم خوبیم خدا رو شکر

امروز و فردا آرین به دلیل آلودگی هوای تهران تعطیل شده و خوشحالیم از کنار هم بودن صبح ساعت ۹ بیدار شده و داره با خودش حرف میزنه مامانی بیدارم نکرده مدرسه نرفتم!!! منم پشت کامپیوتر بودم و به امورات سهامداری رسیدگی میکردم که اومد تو هال و گیج و سرگردون اینور اونور میرفت بهش گفتم مامانی چرا مدرسه نرفتی؟!برگشته بهم میگه خب بیدارم نکردی چراااا؟! شایدم پنجشنبه ای جمعه ای هست که نرفتم!!!

             

بهش گفتم نه عزیزم امروز و فردا به خاطر آلودگی هوا تعطیل شدینو تو خونه باید باشی کلی ذوق کرد و همدیگرو بغل کردیم و بهش گفتم پس من برم یه صبحانه دبش شاهانه آماده کنم که با هم بخوریم آرین با صدا بلند گفت باشه بزن قدش!

آرین نشست پشت تبلت و تلویزیون من هم بدو بدو رفتم آشپزخونه و چایی گذاشتم و اومدم پشت لبتابم تا از امورات سهامداری عقب نیفتم تا صبحانه حاضر بشه آرتین هم بیدار شد و سفره رو پهن کردیم و سه تایی صبحانه حسابی نون و پنیر و کره و مربا خوردیمو آرتین پنیر خامه ها رو با دستش ور میداشت و میزاشت تو دهنش و میخورد نوش جاااان

 و اما آخر هفته رفتیم خونه عمه جونم و به شوهر عمه جان به خاطر سمت جدید  تبریک عرض کنیم که پنجشنبه شب شام دعوتشون کردم از وقتی تهران اومدیم وقت نشده بود دعوتشون کنم که موقعیتی پیش اومد و دعوتشون کردم از اونطرف هم زنگ زدم به خانم پسر خاله ام و اونا رو هم دعوت کردمو مامانم اینا رو هم ۱۶ نفر بودیم آش دوغ مریم پز و کباب چنجه مریم پز اماده کردم با سبزی و ترشی و زیتون و یه کیک خوشگل هم هم به عنوان دسر و هم برا تولد خواهر گلم که مصادف با مهمانی من شدگرفتم

۱۶ آبان تولد نسیم عزیزم خواهر گلم بود که از همینجا بهش تبریک میگم انشالله که همیشه و در تمام مراحل زندگیت موفق باشی خواهر عزیزم

نمیدونم چرا برا مهمونی هیچی جز کباب بلد نبستم درست کنممخصوصا اگر تعداد زیاد باشه احساس میکنم درست کردن خورشت خیلی سخته! یه مقدار هم جوجه کباب آماده کردم فقط برا خوشگلی که دو رنگ باشه وگرنه میدونم جوجه در کنار چنجه خورده نمیشه!

مهمانی عالی بود همه چیز مرتب و منظم داداشم و مازیار کبابها رو رو کباب پز مخصوص شهرمون که هیچ دودی نمیکنه کباب کردن و منم ریختم تو کلی کره و آش دوغم هم محشررررر شده بود آش دوغ بستگی داره بعضی وقتها خوب در نمیاد ولی اونروز فوق العاده بود یه بشقاب هم نموند همش خورده شدو همه تعریف میکردنکبابها هم که دیگه گفتن نداره همیشه برا کباب راسته گوسفند میگیرم از شهروند و یک شب میخوابونم تو پیاز و نمک عااااااااااالی میشه ترد و نرم و خوشمزه اوووووووووووم!عکس آش دوغم رو تو وایبر فرستادم برا سارا دختر عمه ام که استانبول هستو عاشق آش دوغ طوری که قابلمه رو هم با آش یه جا میخوره !!! بیچاره کلی بد و بیراه بهم گفت و کلی دلش خواسته بود ههههه کلی اذیتش کردم

                 

از خانوم پسر خالم خیلی خوشم میاد خانم خیلی خوبیه و دوستداشتنی خیلی چیز ها بلده! میشه کلی چیز ازش یاد گرفت حرفهای خوبی میزنه البته حرفهای خانومانه!خوش پوش هم هست هم خودش هم دختراشدوست دارم رفت و آمدم رو باهاشون نگه دارم

             

آرین و هستی خوشگله کلی با هم بازی کردن و خوش گذروندن

کلاس بادبادک اینهفته هم سه نفر بیشتر نبودیم مربی نازنین جون گفت هر ۱۲ نفر ثبت نام کردن و پولاشونم دادن ولی نمیدونیم چرا نمیان اینهفته حتما پیگیری میکنیم کلاس خوب بود آرتین کلی چسب و رنگ خورد و نمیتونستیم چسب رو ازش بگیریم که داد و بیداد میکرد

             

 وسط بازی و نقاشی تایمی برا تغذیه داریم که نون تست و خامه و عسل و پنیر خامه ای میاره مربی و بچه ها میخورن از قضا این دفعه آرتین  تو خونه خواب بود لباساشو پوشوندم و تو خواب بهش شیر دادم و ناهارش رو برداشتم و رفتیم کلاس مادر و کودک  تو راه نصفه و نیمه بچم خواب بود و ناهارش رو نخورد و تو کلاس موقع تغذیه نون تست و خامه و عسل رو چنان با اشتها میخوردکه مربی و مامانها دهنشون وا مونده بود نونها رو گنده گنده میزاشت تو دهنش و قورت میداد طوری که مربی یه نون اضافه هم به آرتین داد خامه رو قاشق قاشق میزاشت تو دهنش عززززززززززیزم قربونت برم که اینقدر گرسنه بودی و من خبر نداشتم همین بوده که رو چسب خیلی بهانه گیری کرد و داد و بیداد راه انداخته بود  نگو بچه ام گشنه اش بوده

              

 اواسط هفته پیش آرتین رو حاضر کردم و رفتیم مدرسه آرین و آرین رو برداشتیم و مستقیم رفتیم بیمارستان باباییولی چون بابایی درمانگاه مریض داشت ما رو برد حیاط بیمارستان که کنارش یه کافی شاپ هم بوداز قضا تو حیاط بیمارستان چند تا غاز خوشگل تو آب بودن که بچه ها کلی سرگرم شدن و بهشون نون دادنتا بابایی کارش تموم بشه منم کافی شاپ سوپ و چایی سفارش دادم و با آرین و آرتین خوردیمو چسبید بعد چهار تایی راه افتادیم سمت کرج و شام اونجا بودیم و بعد از شام برگشتیم خونه 

منشی درمانگاه به مازیار گفته بود آقای دکتر دخترتون خیلی شبیه خودتونه!!! منظورش آرتین فسقلی مو بلند بوده

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 205

Trending Articles