چند روز دیگه تولد گل پسرمون هست و میخوام امسال براش تولد بگیرم و دوستاش رو دعوت کنم یکمی سرم گرم تدارکات تولد هست و آرین هم دل تو دلش نیست و همش به فکرشهبهم میگه مامانی دوستامو دعوت کن تولدم آهنگ هم داشته باشه هااا... با هم رفتیم وسایل تزئین خریدیم و با دیدن وسایل ها چنان ذوقی میکنه که از ته دلم خوشحال میشم چند تا از دوستان گل وبلاگی رو که میشناسم دعوت کردم و چند تایی هم بچه های دوست بابایی. دوستان عزیزی که اهواز هستن و دوست دارن در مراسم جشن آرین شرکت کنن برام کامنت بزارن خوشحال میشیم تو تولد آرین جون شرکت کنند
اینم به گل بسیاااار زیبای فرانسوی تقدیم به دوستان گلم
و اما ادامه سفرنامه...
اونقدر بین سفرنامه هام فاصله افتاد که دیگه نمیدونم چی باید بنویسم اما سعی میکنم تا جایی که یادم میاد بنویسم و بیشتر عکس بزارم چون بعدا با خوندن پستها خاطرات آدم زنده میشه و جالبه!
با قطار سریع السیر از هلند تا پاریس رو تقریبا دو ساعته رفتیم و از اونجا سوار اتوبوس شدیم و رفتیم به سمت برج ایفل سمبل پاریس. پاریس زیبا بود خیابونها و ساختمونهای قشنگی داشت اکثر خونه ها پشت پنجره هاشون گل های شمعدانی گذاشته بودن ساختمانهای بلند و برج اصلا نبود بیشتر حالت سنتی بودنش رو حفظ کرده بود شهری بود زیبا و قدیمی و شیک و تمیز
من و کفترها در خیابون شانزه لیزه
رسیدیم کنار برج ایفل.برجی که همیشه تو عکسها و تلویزیون دیده بودیمش و حالا میتونستیم از نزدیک ببینیمش خیلی قشنگ بود کلی توریست اطراف برج بودن و در صفهای طولانی برا سوار شدن به آسانسور و رفتن به بالای برج منتظر بودن
نمایی از میدان شارل دوگل از طبقه دوم برج ایفل
ما تو پاریس به خاطر تجربه نچندان خوبمون تو آمستردام هتل رزرو نکرده بودیم تصمیم داشتیم با راهنمایی پدرم که قبلا هم پاریس آمده بود هتل پیدا کنیم خسته و کوفته در شهر بسیاااار بزرگ پاریس حالا باید دنبال هتل میبودیمتو فکر این بودیم که کدوم سمت بریم برای جستجوی هتلبابام گفت چند سال پیش ما هتلی که بودیم نزدیک موزه لوور بود بریم اونطرفها
ولی انقدر خسته بودیم که نمیتونستیم از روی چمنها بلند بشیم تصمیم گرفتیم بابا و مازیار برن بگردن وقتی پیدا کردن بیان دنبالمون.از شانس خوبمون با اولین تاکسی که صحبت کردیم راننده اش فارسی زبان بود و خوشبحالمون شد حسابی
آقای راننده مرد بسیاااااااااار شریفی بودن با چند جا تماس گرفتن و با مازیار اینا رفتنبعد از گشتن چند هتل بالاخره یه جایی رو پیدا کرده بودن و آقای راننده اومده بودن دنبال ما که من و نسیم و مامانم و آرین رو برسونن هتل
هتل جای خیلی خوبی قرار داشت ده دقیقه با برج ایفل فاصله داشت و در خیابان امیل زولا بود.مترو کنار هتلمون بود و ۱۰۰ قدم بیشتر فاصله نداشت. منطقه خیلی عالی بود اطرافش پر از مرکز خرید بود و بوتیک های شیکرفتیم داخل اتاق و حسابی استراحت کردیم.
مامانی در میدان شارل دوگل
آقای راننده مسیرهای مترو رو تو نقشه برامون توضیح دادن و جاهای مهم دیدنی رو علامتگذاری کردن ما شب اول تصمیم گرفتیم بریم میدان شارل دوگل و خیابان شانزه لیزه. بلیط های سفره مترو رو از دستگاه خریدیم و سوار مترو شدیم خیابان شانزه لیزه بین دو میدان کنکورد و میدان شارل دوگل قرار داشت
مامانی - بابا جون - مازیار و آرین
شانزه لیزه خیابان عریض و زیبایی بود پر از مغازه و رستوران ولی اونجوری که من همیشه تصور داشتم نبود شاید فکر میکردم شانزه لیزه باید خیلی بهتر از اینی که بود باید باشه شایدم قشنگ بود و تصورات من خیلی رویایی بوده. حتی شاید بتونم بگم خیابون ولیعصر تهران خودمون بهتر و باصفاتر از اونجا هم هست
شام خوردیم و قدمی زدیم. بستنی و نوشیدنی هم خوردیم و خسته و کوفته دوباره سوار خط ۶ مترو شدیم و برگشتیم هتل. مستقیم شیرجه رو تخت حالا نخواب و کی بخواب
صبح بعد از خوردن صبحانه قدم زنان در خیابانهای پاریس رفتیم سمت برج ایفل هتل ما پشت برج ایفل قرار داشت و یک ربعی راه بود توریستهای چینی بیشتر از همه به چشم میخوردن و همش در حال عکاسی بودن با ژستهای مختلفی در فضای سبز کنار برج
صحنه ای جالب از سگ و گربه در اطراف برج ایفل
تصمیم داشتیم بریم بالای برج ببنیم چه خبرهبعد از پرس و جو فهمیدیدم دو تا صف هست برای طبقه دوم برج یکی قسمتی که با پله باید رفت یکی قسمتی که با آسانسور میشد رفتصف آسانسور بسیاااار شلوغ بود ترجیح دادیم با پله بریم
صفهای طولانی برج ایفل از طبقه دوم برج
مامان و بابا هم به خاطر پادرد مامانم رفتن تو صف آسانسوربا شمردن پله ها راه افتادیم تعداد پله ها خیلی زیاد بود ولی هر چقدر میرفتیم بالاتر میتونستیم شهر پاریس رو بهتر ببینیم واقعا زیبا بود رود سن زیبایی شهر رو دوچندان کرده بود
رسیدیم طبقه دوم دوربین هایی بود که با انداختن سکه های ۱ یورور و ۲ یورویی میتونستی ساختمانها و مناظر رو از نزدیک تماشا کنی.
طبقه دوم مامان اینا رو هم دیدیم و بلیط گرفتیم برا طبقه آخر و رفتیم تو صف نیم ساعتی هم اونجا تو صف بودیم.سوار آسانسور شدیم و رفتیم به بالاترین نقطه برج.از اون بالا میدان شارل دوگل و شانزه لیزه و موزه لوور رو پیدا کردیم
و همچنین ساختمانهای بلند پاریس مدرن رو هم دیدیم... بستنی و آبمیوه که قیمتهای سر بفلک کشیده ای داشتن به درخواست آرین جونم خریدیم و خوردیم و برگشتیم.
من و باباجون
برناممون این بود بعد از ظهر سوار باس توریست (اتوبوس های قرمز) بشیم و شهر رو دوری بزنیم بلیط دو روزه از داخل اتوبوس خریداری کردیم و رفتیم طبقه دوم اتوبوس که روباز بود و همه جا رو میشد دید اتوبوس از جاهای توریستی رد میشد و جلوی همه ی جاهای توریستی توقف میکرد
آرین و دورا
میتونستیم پیاده بشیم و بگردیم دوباره همان جا سوار اتوبوسهای قرمز دیگه ای بشیم گشتن با این اتوبوسها بسیار لذت بخش بود مرکز شهر سرسبز و پر از درخت پاریس رو در عرض یکساعت از داخل اتوبوس تماشا کردیم.
و در آخر در کنار موزه لوور پیاده شدیم ناهار خوردیم و رفتیم سمت موزه ساعات بازدید از موزه تا ۶ عصر بود و ما دیر آمده بودیم تصمیم گرفتیم فردا نصف روز رو اختصاص بدیم به موزه لوور.
فردا روز خداحافظی با خاله نسیم بود نسیم جون به خاطر کارش ۱۰ روز مرخصی داشت و مجبور بود زودتر از ما برگردد. راه افتادیم سمت رود سن و کنار رودخانه قدم زدیم چون آمستردام سوار کشتی شده بودیم دیگه تو پاریس سوار نشدیم
دلمون برا غذاهای ایرانی خیلی تنگ شده بود هوس قورمه سبزی و کباب کرده بودیم که بابام با پرس و جو یه غذا خوری ایرانی نزدیک هتلمون پیدا کرد که تصمیم گرفتیم شام رو بریم اونجا و یه صفایی بکنیم.
داخل رستوران که شدیم آهنگ امید از ضبط پخش میشد و کلا رستورانش فضای ایرانی داشت و خیلی باحال بود ۴ پرس قورمه سبزی و دو پرس چلو کباب سفارش دادیم حالا نخور و کی بخور
عجب قورمه سبزی خوشمزه ای بود چقدر حال میداد بعد از خوردن غذاهای بیمزه اروپایی برنج و خورشت خوردن واقعا لذت بخش بود همراه با پیاز و ماست موسیر و سالاد شیرازی
من و آرین سوار بر مری گوراند خیلی حال داد آخه بزرگا رو هم سوار میکردن
بابام اینا فردای اونروز خاله نسیم رو بردن فرودگاه و من و مازیار و آرین رفتیم موزه لوور سه ساعتی داخل بودیم قسمت ایران هم رفتیم که یه قسمتش تعطیل بود و در حال تعمیر بود موزه خیلی بزرگ بود خسته شدیم و نتونستیم خیلی قسمتهاش رو ببینیم
تابلوهاش خیلی قشنگ بود تابلو تاجگذاری ناپلئون بناپارت برام خیلی جالب بود تابلوهای قشنگ زیادی داشت تابلو مونالیزا رو هم دیدیم جلوش خیلی شلوغ بود تبلیغ و آدرس دهی هم به سمت این تابلو خیلی زیاد بود این تابلو معروف به لبخند ژکوند هست که نمیدونم چرا و کجای این تابلو اینقدر طرفدار داشت؟
این تابلو عکس دزیره و پسرش و خواهرش ژولی هستش
باغ تویلری و کلیسای نوتردام رو هم عصری رفتیم کلیسای بزرگ و قشنگی بود جلوی کلیسا پر بود از کفتر که آرین دنبالشون بود اونجا هم نشستیم و به کفتر ها نون و آجیل دادیم و دور تا دور آرین پر شده بود از کفتر های خوشگل و دوستداشتنی
فردای اونروز صبح رفتیم خیابان شانزه لیزه و مغازه هاش رو گشتی زدیم و کمی خرید کردیم و بعد از ناهار با اتوبوس راه افتادیم به سمت شهر بیووای که یکساعتی از پاریس فاصله داشت و پروازمون به اسپانیا از فرودگاه این شهر انجام میشد. شب رو اونجا هتل گرفتیم و استراحت کردیم
شام رو در بوفالو گریل استیک خوردیم که اصلا خوب نبود و برنج همراهش هم خام بود و فردای اونروز ساعت ۱۰ صبح با هواپیما رفتیم به سمت اسپانیا
خرچنگ پخته در رستوران آماده سرو
خرچنگ های زنده برا فروش در رستوران
و اما اسپانیا که خیلی خلاصه توضیح میدممجسمه دن کیشوت در مادرید
ساختمانی بسیار زیبا در خیابان گرن ویا (granvia)یکی از مشهورترین خیابانهای مادرید
آرین در ورزشگاه رئال مادرید
آرین و بابایی و آقای مثلا مجسمه
آرین در پارک آبی آکوا پولیس مادریداونروز به آرین حساابی خوش گذشت ولی سوار هیچ سرسره ای نشد و میترسید
آرین در کلیسا مادرید
قصر رئال در مادرید بسیار زیبا بود
یک اشتباهی که کرده بودیم این بود که برگشتمون به ایران از فرانسه بود و مجبور بودیم از مادرید برگردیم پاریس و از اونجا بیاییم ایران دو روز آخر سفرمون هم پاریس بودیم و دیداری داشتیم با عموی مازیار که ساکن پاریس هستن خیلی از دیدنشون خوشحال شدیم و با هم رفتیم تپه نقاشها جای قشنگی بود و یک کلیسا هم بود و بالای تپه هنرمندان نقاش زیادی بودن و نقاشی های زیبایی کشیده بودن خیلی دلم میخواست بشینم و صورتم رو طراحی کنن ولی وقت نشد
برنامه داشتیم روز آخر رو بریم دیزنی لند که عموی مازیار گفت جایی نیست که به دردتون بخوره بیشتر برای بچه های بزرگتر جذابیت داره و سن آرین کمه با وجودیکه خیلی دوست داشتم بریم ولی ترجیح دادیم جای شهر بازی بریم لیدو که تعریفش رو خیلی برامون کرده بودن آرین رو گذاشتیم پیش مامانم اینا و رفتیم لیدو تو خیابون شانزه لیزهواقعا عالی بود برنامه اش رقص بود بسیااااااار زیبا بود و خیلی خوب شد که رفتیم و توصیه میکنم هر کی رفت پاریس از دست نده
آرین در فرودگاه فرانکفورت آلمان در برشگت به ایران
آرین داخل هواپیما در حال نقاشی کشیدن در راه برگشت به وطن